شبه سخنرانی آرامش دوستدار

اشاره: متن زیر پاسخی است به برخی آرا و افکار آقای آرامش دوستدار به قلم آقای فرهاد قابوسی که در تاریخ 13/3/2015 در سایت «عصر نو» انتشار یافته است. محض گسترش روشنگری در اینجا بازنشر می شود.nnفرهاد قابوسیnاخیرا آرامش دوستدار شبه سخنرانی کرده است که بعد از “تنظیم ” بوسیله آقای فرهاد قنبری تحت عنوان “زبان وشبه زبان” فرهنگ وشبه فرهنگ ” در همین سایت منتشر شده است.nاما این آرامش دوستدار طبق معمول در این “تنظیمات” نیز سخن نادرست گفته است. چون بدون ارائه نمونه ای از “فرهنگ ایران غیر اسلامی” شبه استدلال خویش در مورد نقائص زبان فارسی و فرهنگ ایران را بر وجوب آن متکی ساخته است. کما این که حتی به نصّ صاحبنظران ایرانگرا نظیر احسان یار شاطر نیز هیچ نمونه ای از “فرهنگ ایران غیر اسلامی” به معنی اخصّ آن یعنی علم، فلسفه وهنر، در دست نیست. لذا طرح نقائص فرهنگ ایران اسلامی در رابطه با زبان و نوشتار فارسی، صرفا متکی بر یک شبح فرهنگی (ایران قبل از اسلام) است. و بیشتر حاکی از غرضهای ضد عرب و اسلام آرامش دوستدار به نظر می رسد، که سی و اندی سال جز تکرار این غرضها، سخنی برای گفتن ندارد. سخنانی مغرضانه که طبعا موافق مزاج بعضی عوام بوده اند.nدر حالیکه سالها پیش، من بر اساس ارزیابی منطقی و تاریخی فرهنگ ایرانی، نقائص فرهنگ ایران معاصر ناشی شعرزدگی و ادب گرایی (منجر به فرار فرهنگ از اندیشه منطقی واستبعادش از فلسفه) که در شاهنامه زدگی عوام تحصیلکرده ای چون آرامش دوستدار منعکس می باشد، تشخیص داده ام (1). اینک گویا پس از سالها آرامش دوستدار، نظر مرا پذیرفته است. اما طبق معمول به گونه ای غیر استدلالی تکرار کرده است.nاز آنجایی که آرامش دوستدار در آن سخنرانی کذایی همه نوشته های “ایران دوران اسلامی” را در محدوده نقائص فرهنگ و زبان ایران اسلامی” دیده است. لذا همه نقائصی که شمرده است، بیش از همه متوجه نوشته های خود او می شود و او خود باید شروع به تصحیح نوشته های خویش کند. در حالی که برای تشخیص نادرستی و نقص نوشته های وی ، نیازی در رجوع به این قضاوت نادرست آرامش دوستدار نیست. بلکه مغلطه او میان “تضاد هگلی” و “تناقض منطقی” کافی به درک بیسوادی فلسفی این شخص است(2) در عین حال مهمترین اشکال نظر آرامش دوستدار اعتقاد وی به نژادپرستی نسبت به اعراب و اسلام محسوب می شود، که آنها را طبق سنت نژادپرستی نازی ها “انگل” ایران باستان خطاب کرده است(3).nگذشته از آن، به استدلال نادرست سخنران در “عدم امکان اندیشه و نوشتار فلسفی به زبان عربی، به جهت فقدان افعال «بودن» و«داشتن» در زبان عربی” اصولا غلط و اساسا عامیانه و دقیقا حاکی از اغراض شخصی و نژادپرستی (فرهنگی) سخنران نسبت به فرهنگ اسلامی است، که ایرانیان نیز سهم برجسته ای در آن دارند. این شبه استدلال نه تنها با معیار اساسی “الگوریتم زبانی” در امکان ارائه هر اطلاعاتی وسیله ساده ترین «نمادهای دوگانه عددی» («قضیه تورینگ») نمی خواند (4). دستکم از عصر فرانسیس بیکن (“در حرمت و ادامه علوم») توماس هوبس (“عناصر فلسفه، مقاله «محاسبه با منطق») و لایب نیتز (“نامه به نیکلاس رموند”، و «دو نامه در باره سیستم دوگانه عددی و فلسفه چینی”) هر فلسفه دانی مطلع است که انتقال همه اطلاعات به انواع و اشکال مختلف، و حتی با مصالح بسیار ساده نیز میسر است (5). بلکه این شبه استدلال اتفاقا در رابطه با زبانهای هندو اروپایی نادرست است. چون سخنران در عین ادعای تسلط به زبان “هندو اروپایی” نادرست است، چون سخنران در عین ادعای تسلط به زبان «هندو و اروپایی» آلمانی از یاد می برد که هیچ زبانی، حتی زبان آلمانی به طور کامل “از مادر نزاده است”. بلکه در طول قرنها و مشخصا در قرن اخیر تکامل یافته است. همچنان که در همین قرن اخیر، هایدگر نیاز به اضافات بسیاری نظیر “افعال” جدید به زبان آلمانی داشت، تا به نظر خویش، اندیشه هایش قابل بیان به زبان آلمانی باشند! nبه معنی دیگر امکان بیان فلسفی در زبانهای هندو اروپایی به هیچ وجه منحصر به داشتن افعال مناسب نیست. و گرنه، تنها با وجود آن افعال کذایی، اندیشه و بیان فلسفی هزار سال در اروپای “هندو اروپایی” تعطیل نمی شد. بلکه هایدگر نیازی به اضافات افعالی چون “نیستن” به زبان آلمانی نمی داشت، تا به قول خود فلسفه اش را بتواند به درستی به این زبان بیان کند! کما این که متخصص فلسفه مؤلف به “زبانهای هنو اروپایی» قرنهاست به تحلیل فلسفه ابن سینا و ابن رشد مشغول اند و هرگز دعوی نقص بیان فلسفی به زبان عربی نکرده اند. لذا با وجود این همه اعتبار و ارزش فلسفه به زبان عربی در مجامع آکادمیک، سخن از این یاوه تر نمی شود که زبان عربی (به هر علتی که باشد) قادر به بیان فلسفه نیست. از این رو وقتی آرامش دوستدار خواب نما شده و چنین نادرست می گوید، تنها ازسر غرض نسبت به عرب و اسلام و اندیشمندان ایرانی نظیر ابن سینا خواهد بود. یادآوری می کنم که آخرین کتابها در مورد تحلیل فلسفه ابن سینا وسیله دانشگاههای «هندواروپایی زبان» آکسفورد و برینتستون در پنج سال اخیر که آقای آرامش دوستدار در خواب “هفت پادشاه” بود، منتشر شده اند( 6) . همین فلاسفه غربی نوشته های عربی ابن سینا را به روی چشمشان می گذارند و عالم علم و فلسفه را مدیون نوشته های ابن سینا می دانند، چون معتقدند که ابن سینا طرز تفکر صحیح منطقی و علمی (ضرورت تجربه در علم) را به فلسفه علم و فرهنگ غرب یاد داده است (6 )nاما غرض های شخصی آرامش دوستدار مانع از این هستند که او بتواند نوشته های فلسفی ابن سینا یا صدرای شیرازی را بخواند و بفهمد. هر آن که نخواند نمی فهمد! لکن عجب نیست کسی که مثل آرامش دوستدار نتواند تفاوت میان «تضاد» و «تناقض» را در فلسفه بفهمد البته با متون فلسفی مشکل خواهد داشت!nلذا منطقی ترین طرز برخورد به مسئله بالا این است که ابتدا به تفاوت ساختمان دستوری زبانهای “سامی” نظیر عربی و «هندو اروپایی” آلمانی توجه بکنیم. با توجه به این تفاوت ساختمان دستوری در خواهیم یافت که هر زبانی همیشه نیازمند به داشتن “فعل” برای صرف حالات و بیان موضوعات نیست، لذا عرب هم می تواند بدون داشتن فعل “بودن” و “داشتن” بر اساس مصادر دیگر معادل آنها، به سادگی من هستم و تو هستی ….. من بودم و تو بودی …..و من دارم و تو داری…….من داشتم و تو داشتی …..را صرف کند: مصارفی چون “یکون” و “کان” و یا “ملک” “یملک”……تا “حاظر” و “عندی” حاکی از این امکانات فراوان هستند که هر چند آرامش دوستدار نخوانده ونمی داند، اما هر چه بچه محصل مدرسه عربی قادر به بیانشان است. کما این که آن اهمیتی را که افعال کمکی با ربطی “بودن” و “داشتن” (برای بیان منظور در ترکیب با افعال دیگر) در زبان ناقص فارسی دارند. در زبانهای دیگری نظیر عربی که دارای امکانات صرفی و نحوی تواناتری را نسبت به فارسی هستند، ندارند. لذا ضعفی از عدم آن افعال، آن چنان که در زبان فارسی ممکن می بود، در زبان عربی، احساس نمی شود. اشتباه اساسی آرامش دوستدار در این شبه استدلال غلطش، ناشی از ارزیابی مسئله از دیدگاه محدود نقائص زبان فارسی (و به فرض ساختار خاص زبانهای اروپایی) است، که بواسطه نقص دستوری، برای بیان «ترکیبی» خواست های ساده خود، احتیاج به افعال کمکی با ربطی نظیر این دو فعل دارد!nتوانایی فلسفی زبان عربی چنان است که اروپا تا قرن هفده میلادی، متون اساسی فلسفه و علم را به زبان عربی می خواند و از طریق ترجمه آنها به زبانهای لاتین است که علم و فلسفه یونانی را فهمیده است تا بتواند بعد از قرن هفده، آنها را مستقیما از یونانی به لاتین ترجمه کند.n لذا تکرار می کنم، از این نادرست تر سخنی نمی توان یافت، که آرامش دوستدار در مورد زبان عربی گفته است. و با این سخن مُهر تمام بر خروج خویش از حیطه منطق را زده است.n طبعا موضوع تفاوت میان «بودن» و «شدن» و صحت این دومی و ایستایی آن اولی، به عنوان بحث میان «اونتولوژی» (هستی شناسی) و «فنومنولوژی» (پدیده شناسی) در علم وفلسفه، از سر آرامش دوستدار زیاد است. لذا نمی باید سر او را با این ظرایف فلسفی بدرد آورد. اما آنچه که لازم به تذکر است، بینش ایستای این شخص نسبت به فرهنگ است که در عقیده وی نسبت به ضرورت «بودن» (هستی شناسانه) در زبان برای اندیشه و بیان فلسفی منعکس می باشد. همان ایستایی تفکر عقب مانده آرامش دوستدار که علت علاقمندی عوام به نوشته های او نیز محسوب می شود. عجبی نیست کسی که فلسفه را نظیر دوستدار از منبع نژاد و نژاده پرستانه شعر و ادبیات نیچه دریافته باشد، هرگز توان فهم فلسفه به عنوان «پدیده شناسی » را نخواهد یافت. nدر خاتمه می باید پرسید: پس چرا هندو اروپائی زبانان و مخصوصا فارسی زبانان (ایران پیش از اسلام) با وجود داشتن آن افعال کذایی نتوانستند در آن هزار سالی که عرب زبانان عالم و ایران قادر به اندیشه و نوشتن فلسفه بودند و عالمی را بواسطه آن با فرهنگ ساختند، به فلسفه بیاندیشند و بنویسند؟ و آنها با وجود آن افعال کذایی در زبانهای هندو اروپایی، ابتدا پس از یادگیری زبان عربی (بدون افعال) قادر شدند علم و فلسفه بیاندیشند و بنویسند ؟ برای محصلین مدارس: فلسفه ایران ماقبل اسلام و فلسفه اروپای عصر “هزارة جهل اروپا» با وجود آن افعال کذایی کجاست؟nپانوشت ها:n1-www.akhbarrooz.comn2-آرامش دوستدار، «خویشاوندی پنهان»، بخش «خیره سری ها در حق نیچه». در این مطلب آقای دوستدار که ادعای تسلط بر زبان آلمانی و فلسفه دارد، نوشته هگل را که «بنیاد هستی بر تضاد است» به غلط «بنیاد هستی بر تناقض است» ترجمه کرده است. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!n-G. W. F. Hegel: Bd. 1, “Frühe Schritten” , S . 422, (Surkamp Verlag 1971, Frankfurt am Main).n(3) آرامش دوستدار، “امتناع تفکر در فرهنگ دینی”. در بخش “تغذیه اسلام نوزاد از کالبد ایران کهن” ، نویسنده به روال نازی ها که یهود را انگل اروپا خطاب میکردند، از “هستی انگلی اسلام” و “زیست انگلی اسلام در تن ایران باستان” نوشته است. آن نشریه اپوزوسیون که این مطالب را منتشر کرده است. باید افتخار کند که چنین مطالبی را منتشر کرده است و تاکنون هیچ عذری در ای باب نخواسته است.n(4) Turing Theorem.n(5) F. Bacon, ” Ueber die Wuerde und Fortgang der Wissenschaften” , (Freiburg, Berlin u.a. :Rudolf Haufe Verlag, 2006), S. 321 ff.nT. Hobbes; ” Elemente der Philosophie, Erste Abteilung: Der Koerper”, (Hamburg: Felix Meiner Verlag 1997), S. 17.nG. W. Leibniz, “an Nikolas Remon”, Leibnizarchiv; ” Zwei Briefe ueber das binaere Zahlensystem und die chinesische Philosophie”, (Stuttgart: Belser Presse, 1968), S.126f.n(6) Jon McGinnis, “AVICENNA”, Oxford University Press 2010.nChristopher I. Beckwith, “Warriors of the Cloisters”, Princeton University Press, 2012.n

Share:

More Posts

دنیای دیوانه / دیوانه / دیوانه

دیشب در برنامه «شصت دقیقه» تلویزیون بی بی سی فارسی مطلبی شنیدم که به راستی هنوز هم باورش سخت است. فردی تاجیک تبار اما روسی

Send Us A Message