بردگی باید حرام شرعی اعلام شود

ملی-مذهبی: برخی از جریانهای سلفی تصویر خشنی از دین ارائه می دهند و اخیرا بعضی از این جریانها تحت عنوان دولت اسلامی (داعش) در عراق و سوریه قدرت گرفته و سعی در بازسازی شریعت اسلام کرده اند؛ تصویری که در نتیجه زاده شده است؛ بسیار نفرت آمیز و وحشیانه است. قتل پیروان سایر ادیان، بردگی کودکان و کنیزی زنان و دختران و فروش آنها برای استفاده های جنسی همگی بر اساس رفتار یامبر اسلام توجیه می شود. آیا این تصویر از دین به کلی زاده ذهن آنهاست و یا این که پایی نیز در واقعیت تاریخ اسلام دارد؟ و اگر چنین است، چگونه می توان آن را توضیح داد؟ آیا چنین رفتار و کرداری در هر زمان و مکانی که رخ داده باشد، قابل توجیه و پذیرش است؟
یوسفی اشکوری: اگر به نحو تاریخی و پسینی به افکار و رفتار منفی شماری از مسلمانان در حال حاضر نظر کنیم، می توانیم ردپای آنها را تا صدر اسلام و زمان پیامبر اسلام و حتی نصوص قرآنی، پیگیری کنیم و ریشه ها را در عمق تاریخ اسلام و در سنت و سیره نبوی بیابیم. حتی اگر ذات گرا هم نباشیم، که حداقل من نیستم، اما در هرحال، بدون تردید قرآن به عنوان یک متن وحیانی و سنت معتبر نبوی به عنوان نوعی تفسیر و شرح و بسط وحی و مدن مدون، مجموعا دو سند دین شناسی مسلمانان است و در این صورت، اگر تاریخ اسلام و سنت و سیره های مسلمانی را وارونه خوانی کنیم و از امروز به گذشته ها سیر کنیم، خواهیم دید که برخی از افکار و رفتار منفی پسین مسلمانی (البته به تأکید باید گفت که: فقط برخی)، مستقیم و غیر مستقیم، برآمده و یا الهام گرفته از آیات وحیانی و یا سیرة نبوی است. همان گونه که افکار و رفتار مثبت و قابل دفاع امروزین مسلمانی نیز در مواردی برگرفته از آموزه های اسلام صدر است.
این یک اصل کلی است و از این رو من معتقد نیستم که «هر عیب که هست از مسلمانی ماست»؛ اما در مورد جریانهای مورد اشاره شما، نیز همین قاعده حاکم است. در مورد خاص داعش و داعشیسم، باید بگویم که، تا آنجا که من دریافته ام (و البته اکنون به یاد می آورم)، تنها یک مورد از رفتار آنان، ریشه در قرآن و سنت دارد و آن همان اسیر گرفتن زنان تحت عنوان غنائم جنگی است. اما به شرحی که خواهد آمد، این نیز، حداقل به گونه ای که اجرا می شود، بی بنیاد است و خلاف شرع مسلم:
اولا، قواعدی چون جنگ و صلح و غنائم جنگی و مانند آنها، از فروعات موضوع مهم «جهاد» است و جنگهای فراوان پیامبر در مدینه عمدتاً انگیزه و ماهیت دفاعی داشته و نه تهاجمی و ابتدایی؛ روشن است که جنگهای کنونی داعشی ها و همفکران آنها (القاعده و طالبان و بکوحرام و جبهه النصره و دهها سازمان دیگر در جهان) ابتدایی است و نه دفاعی (البته جز عملیات نظامی علیه نظامیان خارجی که مناطقی از سرزمین های مسلمانان را اشغال کرده اند و می تواند مصداق جهاد دفاعی باشد).
ثانیا، جهاد ابتدایی هم، با فرض قبول، باز با غیر مسلمانان در خارج از مرزهای اسلامی (دارالاسلام علیه دارالکفر) است و نه جنگ مسلمان با مسلمان (که عنوان آن جنگ با اهل بغی است نه جهاد ابتدایی) و نه جنگ علیه اهل کتاب و اهل ذمی و به طور با معاهدان؛ و حال آن که امروز داعش، هم با مسلمانان اعلام جنگ کرده (و از این منظر اهل بغی و یا محارب شمرده می شود) و هم با اهل کتاب. ایزدی ها نیز، حتی اگر مسلمان شمرده نشوند، ذمی و معاهد هستند و طبق قواعد فقهی مستأمن و در امان اند و هیچ کسی حق تعرض به آنان را ندارد. در هرحال قتل و آزار دگراندیشان غیر مسلمان، اعم از اهل کتاب و غیر اهل کتاب، حداقل تا زمانی که نقض پیمان (مفهوم کهن پیمان می تواند امروز به قانون اساسی و ذمی و معاهد به تبعه ترجمه شود) شرعا جایز نیست ولی امروز داعش و دیگر همتایانش در متن جوامع اسلامی به وفور اعمالی علیه مسلمانان و ذمی های غیر مسلمان مرتکب می شوند.
با توجه به نکات یاد شده، قاطعانه می توان گفت که استفاده از جهاد و قواعد کهن آن در تاریخ اسلام به وسیله داعش و گروههای جهادی کنونی، یک سوء استفاده ابزاری و در حالت خوش بینانه یک سوء فهم جاهلانه و جزمی از آموزه اسلامی جهاد نیست.
اما این که احکامی چون غنائم جنگی چه توضیح و توجیهی دارد، بدون توجه به شرایط تاریخی و زمینه های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی آن زمان قابل فهم و توضیح نیست. چنان که تاریخ نشان می دهد غنائم جنگی در تمام ادوار و در تمام جوامع رسم بوده و هنوز هم هست؛ تفاوت در حد و حدود این غنائم است. در دوران کهن غالباً اموال و تمام دارایی سپاه دشمن شکست خورده، اعم از پول و دارایی و سلاح و زن و فرزند که در میدان جنگ به دست آمده باشند، در اختیار سپاه پیروز و فاتح قرار می گرفت و میان نظامیان تقسیم می شد و مالکان تازه مجاز به هر نوع تملک و تصرف آن غنائم بودند. غارت سرزمین های مفتوح نیز از حقوق متعارف و معمول فاتحان بود. در حال حاضر این محدوده به سلاح و ادوات نظامی محدود شده و دیگر زنان (حتی اگر در میدان جنگ باشند) به غنیمت گرفته نمی شوند که صد البته گامی به جلو و مترقی است.
در جنگهای زمان پیامبر، برخوردهای یکسانی با غنائم دیده نمی شود. در مواردی (به ویژه در برخورد با برخی قبایل یهود) گاهی دشمن مغلوب فقط سلاح و اموال غیر منقول را تحویل داده و با خانواده و اموال قابل حمل تبعید شده است (یهودیان بنی نضیر) و گاه در چهارچوب یک حکم داور مرضی‌الطرفین، مردان کشته شده و تمام دارایی و زنان و کودکان به اسارت گرفته شده و در میان سپاه فاتح طبق ضوابطی تقسیم و توزیع شده اند (یهودیان بنی قریظه و خیبر). اما در مقاطعی که زنان و کودکان به غنیمت گرفته شده اند، زمانی بوده که یا زنان و کودکان همراه نظامیان در میدان جنگ حضور داشته و یا جنگ در قبیله رخ داده و ناگزیر اینان نیز در شمار اموال تلقی شده و به عنوان غنائم جنگی به نظامیان فاتح انتقال داده شده است.
اما فهم تحلیلی قاعده غنائم به قواعد مهم تر و پیشینی تر دیگر باز می گردد و از جمله آنها سنت بردگی و چگونگی و چرایی قبول آن در اسلام است که در مجال کنونی نمی توان بدان حتی اشارتی داشت.
در مجموع سنت دیرین بردگی و نیز قواعد جنگ و صلح و از جمله غنائم رایج در میان اعراب و به کلی جهان آن روز (حتی در دو امپراتوری بزرگ و پیشرفته ایران و روم)، به هر دلیل، در اسلام نیز پذیرفته شد ولی اصلاحاتی رو به جلو به سود بردگان و غنائم انسانی در آنها انجام شد. از جمله غنائم انسانی و مالی محدود شد به جنگهای با کفار و برده گرفتن و به غنیمت گرفتن مسلمانان به کلی ممنوع شد. در جنگهای سه گانه زمان امام علی (جمل و صفین و نهروان) علی فقط سلاح نظامیان دشمن شکست خورده را مصادره کرد و حتی فرمان داد که به اموال و دارایی شکست خوردگان دست نزنند و اگر در اختیار گرفته اند بازگردانند.
اما این که این قوانین و قواعد در زمان خودشان نیز قابل توجیه و قابل قبول بوده اند یا نه؟ البته در اینجا به معیار نیاز است و معیار نیز فقط می تواند اخلاق باشد و نه فقه و شریعت و به طور کلی قانون. باید به این پرسش ستبر پاسخ داد که: آیا افعال اخلاقی با معیارهای فراتاریخی و ثابت استوار است؟ اگر افعال اخلاقی با خیر و شر تعریف شوند، می توان از خیر و شر مطلق و ثابت دفاع کرد ولی قطعا مصادیق خیر و شر (مانند عدل و ظلم در حوزه فقه و قانون) و محدوده مفهومی آنها همواره در حال تغییر و تحول است و از این رو ممکن است امری در زمانی خیر باشد و در زمانی شر و یا از جهتی خیر باشد و از جهتی شر. البته این که در اخلاق فضیلت گرا و یا فایده گرا و یا باشیم، باز هم پاسخ متفاوت خواهد بود. با چشم پوشی از این مباحث پیچیدة نظری، قواعد جنگ و صلح و از جمله برخورد استعلایی و مصلحانه با اسیران جنگی در اسلام، معقول و مقبول می نماید و می بینیم در آن زمان نیز کسی از اعراب و یا اقوام دیگر به این نوع قواعد اعتراض نکرده و این بدان معناست که اموری عادی و مقبول بوده است. هرچند به دلیل فقدان اسناد کافی از آن دوران، در مقام داوری نمی توان سخنی تمام گفت و تمام حقیقت را منکشف کرد.
اما در پایان باید به این نکته مهم هم اشاره کرد که باید بین آرمانها و ارزشها و قوانین و مقررات حقوقی و عینی تمایز قایل شد. آرمانها و ارزشها همواره فرازمانی و مطلق اند ولی قوانین و مناسبات حقوقی بر بنیاد عدل و ظلم و یا اخلاق بر بنید خیر و شر، همواره در تخته بند زمان و مکان و شرایط و مقتضیات اند. سنت هایی چون بردگی و یا به غنیمت گرفتن زنان و کودکان و به ویژه انقطاع اصل زوجیت در زنان اسیر، هرگز نمی تواند با اسلام آرمانی و یا آرمانهای عام اسلامی و اخلاقی قابل جمع و توجیه باشد، اما از آنجا که پیامبر، افزون بر نبوت، امیر و فرمانروا هم بوده است، به الزام حکومت، ناگزیر به تصمیمات روزمره بوده و این تصمیمات فقط در چهارچوب مصالح و مفاسد همان مقطع (مقاصدالشریعه) قابل فهم و تحلیل و در نهایت قابل قبول و یا رد است.
کلام آخر این که این نوع قواعد، به هر تقدیر در شرایط جدید زیست بشر، نه معقول است و نه مشروع و نه مقبول. امروز باید رسما و علنا بردگی انسان را در تمام اشکال آن (از جمله غنائم جنگی) حرام شرعی اعلام نمود.

Share:

More Posts

Send Us A Message