نقطه عطفی در جنبش سبز

رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی برای ریاست جمهوری ایران رخداد عادی و ساده ای نیست. چرا که نه هاشمی یک نامزد مانند دیگر نامزدها بوده و نه شرایط ایران و جمهوری اسلامی مانند شرایط عادی و مقاطع معمول پیش از این است. پس از اعلام آرای دورة دهم ریاست جمهوری و آغاز جنبش اعتراضی مردم به آن، آقای کروبی در پایان یکی از نخستین بیانیه هایش (احتمالا نخستین) نوشت: «و این تازه آغاز داستان است». من هم اکنون چنین می پندارم که رد صلاحیت هاشمی آغاز داستانی دیگر است. گرچه این داستان دنبالة همان داستان ناتمام چهار سال پیش است و از این رو می توان ادعا کرد داستان هاشمی نقطعه عطفی در جنبش مدنی سبز است.
در تبیین مدعای خود می توانم گفت:
هاشمی مانند دیگر نامزد ها نیست. چرا که امروز او معتبرترین و با سابقه ترین شخصیت بازمانده از دوران مبارزه و نقش آفرین در دوران انقلاب و به ویژه در تأسیس «نظام جمهوری اسلامی» با مدل ولایت فقیه است. او، مخصوصا پس از رخداد هفتم تیر 60، معتمدترین دولتمرد در نزد آیت الله خمینی بوده و از سوی او حساس ترین مسئولیت ها در در جنگ و صلح داشته است. پس از درگذشت وی، چنان که همه می دانند، او بود که نقش یگانه ای در انتقال آرام قدرت به جانشین رهبر فقید نظام ابقا کرد. پس از آن تا هشت سال پیش او عملا شخصیت کلیدی نظام در اعمال سیاست های داخلی و توازن بخش نیروهای درونی حکومت جمهوری اسلامی شمرده می شد. از انتخابات نهم ریاست جمهوری اسلامی، از جهات مختلف بخت اقبال هاشمی رو به افول گذاشت. از یک سو نیروهای اجتماعی به ویژه نسل جوان برآمده از دوران اصلاحات با آرمانهای نوین مدنی و سیاسی و فرهنگی به هاشمی نه گفتند و از سوی دیگر نخستین نشانه های بی میلی حاکمیت و جریانهای افراطی امنیتی-نظامی البته با رهبری محمود احمدی نژاد به هاشمی آشکار شد. هاشمی نیز از همان آغاز با دولت برکشیده رهبری و سیاست های وی زاویه گرفت. هاشمی امیدوار بود پس از چهار سال از عواقب عملکردهای دولت نورچشمی رها شود اما چنان که دیدیم نشد و با کودتای انتخاباتی 88 بار دیگر دولت مورد انتقاد هاشمی و بسیاری دیگر ابقا شد. اما این بار هاشمی مواضع روشن تری گرفت و به نقد روشن تری اهتمام کرد. چرا که احمدی نژاد نیز در تلویزیون رسما و با نام و نشان هاشمی را مورد انتقاد و اتهام قرار داده بود. در قبال چنین چالشی رهبری نه تنها به حمایت هاشمی (و ناطق نوری و دیگران) بر نیامد بلکه آشکارا با اعلام این که دیدگاه های رئیس جمهور از هاشمی به او نزدیک تر است، زاویة منفرجه ای پدید آمد که با گذشت زمان بیشتر شد و در این سیر در نهان و آشکار هاشمی روز به روز بیشتر مورد حمله و هجوم قرار گرفت. تبلیغات تخریبی هر روز بیشتر شد. گماشتگان با ترفندهایی دانشگاه آزاد را از او گرفتند. از ریاست مجلس خبرگان کنارش زدند. از اقامه نماز جمعه محروم شد. فرجام کار تا این لحظه به رد صلاحیت کسی چون هاشمی رفسنجانی رسیده و تا فردا چه بشود خدا عالم است. در هر حال هاشمی بازماندة معماران انقلاب و به تعبیری سند و شناسنامة جمهوری اسلامی است و در نیک و بد آن سهم استثنایی دارد. او از هر جهت حق بزرگی بر گردن رهبر کنونی جمهوری اسلامی دارد. او کجا و کسانی چون ولایتی و حداد عادل و قالیباف و جلیلی کجا؟ امام علی با اندوه می گفت «کار به جایی رسیده که مرا با معاویه می کنند»!! اما اکنون نه تنها او را در کنار احمدی نژاد و مشایی و ولایتی و جلیلی می نشانند بلکه اینان را دارای صلاحیت می شمارند و «آیت¬الله هاشمی رفسنجانی» را نه!!
اما چرا این رخداد نقطه عطفی است در تاریخ جمهوری اسلامی و به طور خاص در «جنبش سبز». با توجه به ملاحظاتی که آمد، رد صلاحیت هاشمی در کنار تخریب های گسترده ای که این ایام از سوی نهادهای رسمی و وابسته با پیشگامی روزنامة کیهان به معنای آن است که حاکمیت تصمیم گرفته نه تنها فرزند بلکه پدر انقلاب را از ساختار نظام حذف کند. چه درست نوشته است یکی از روزنامه های غربی «انقلاب این بار پدر خود را خورد». پیش از این نیز فرزندان و حتی پدرانی چون آیت الله منتظری و بازرگان و بسیاری دیگر به وسیلة انقلابیون، و از جمله به دست کسانی چون هاشمی، خورده شده بودند اما این بار و در چنین موقعیتی داستان کاملا متفاوت است و در واقع حذف تحقیر آمیز هاشمی به پیامدهایی منتهی می شود که بی سابقه و خاص خواهد بود. پیامدهایی برای نظام و برای جامعه و مردم. تا کنون تقریبا تمام شخصیت های صدر انقلاب، به ویژه خاندانهای روحانی، در این سالها به شکلی یا کنار زده شدند و یا خود را کنار کشیدند به گونه ای که فعلا کسی با رهبری نمانده داست. از خاندان منتظری و طالقانی و قدوسی بگیرید تا بهشتی و مطهری و طاهری اصفهانی و دستغیب شیرازی و صانعی و موسوی اردبیلی و از همه مهم تر بیت معمار جمهوری اسلامی آیت الله خمینی. برای جامعه هم مهم است. چرا که دولت هاشمی نقطه امیدی بود برای گشایشی در امور و ترمیم خرابی های این هشت سال. با این وضعیت به احتمال زیاد، با گسترش شکاف در ساختار قدرت، اوضاع عمومی و از جمله اقتصادی و فرهنگی و روابط خارجی، بیش از پیش بر وخامت اوضاع افزوده خواهد شد. حذف هاشمی، تا اینجا، دقیقا به قصد ناامید کردن جامعه از تغییر رویکردهاست. پیام این است که فکر بهتر شدن اوضاع را نکنید. با احمدی نژاد و مشایی مخالفیم و آنها را هم (البته به دلیل نافرمانی) حذف می کنیم، اما احمدی نژاد دیگری (به احتمال زیاد جلیلی آدمی) در راه است. یعنی تحریم ها ادامه خواهد یافت و فقر و گرسنگی افزوده خواهد شد و چه بسا کشور در معرض خطر جدی قرار بگیرد. این است که حذف هاشمی، متأسفانه، پیامدهایی خطرناک برای مردم و کشور و حتی خود نظام در پی خواهد داشت. از این منظر حذف هاشمی نقطه عطفی در سرنوشت حکومت و مردم است.
اما از جهت دیگر هم رد صلاحیت هاشمی نقطه عطف است و آن ارتباط آن با جنبش سبز است. در چهار سال پیش برای نخستین بار جنبش اعتراضی گسترده و بی سابقه ای رخ داد که به جنبش سبز شهرت یافت. در این جنبش ملیوینها ایرانی برای اولین بار به خیابانها آمده و به مهندسی انتخابات اعتراض کردند. رخداد مهم تر این بود که دو تن از کاندیداهای انتخابات یعنی کروبی و موسوی در کنار مردم ایستاده و وعده دادند با مردم خواهند ماند و چنین هم شد. هوشمندی موسوی و کروبی و رهنورد در این بود که به درستی تشخیص دادند باید در برابر خودکامکی و بازی با آرای مردم مقاومت کنند و حداقل یک بار هم شده بمانند و به بازی با افکار و سرنوشت مردم پایان دهند. حدود یک سال اعتراض خیابانی در جریان بود و پس از آن حاکمیت با استفاده از ابزار سرکوب به اعتراضات خیابانی و عمومی پایان داد و بعد رهبران معترض و مقاوم را در حصر خانگی انداخت. اما واقعیت این است که نه تنها جنبش پایان نیافت بلکه در عمق گسترده شد. چرا که هم با گذشت زمان کم و بیش حقانیت معترضان در سطح افکار داخلی و خارجی آشکارتر شد و هم با سیاست های دولتی در حوزه اقتصاد و روابط خارجی و فرهنگی و مجموعة رخدادهای این چهار سال اخیر روز به روز نارضایتی مردم عمق بیشتری یافت. نظام با آمدن هاشمی رفسنجانی در این انتخابات و تشکیل دولت جدید فرصت استثنایی در اختیار داشت تا هم به نوعی به جنبش اعتراضی، ولو موقت، پایان دهد و هم به اوضاع نابسامان داخلی و خارجی به تدریج سامان بخشد و در نهایت از شکاف عمیق حاکمیت و مردم بکاهد. اما نه تنها چنین نشد بلکه با راندن هاشمی از ساختار قدرت هم بر حقانیت خواسته های سبزها و رهبران زندانی آن بار دیگر مهم تأییدی زده شد و هم هاشمی را بیش از پیش به مردم و رهبران جنبش نزدیک تر کرد. به گونه ای که اکنون می توان هاشمی را از سرمایه های بالفعل جنبش به شمار آورد. قطعا یکی از دلایل حذف غیر منتظره هاشمی بیم ار ستقبال گسترده مردم و چه بسا ظهور جنبش اعتراضی تازه بود و این یعنی اعتراف به واقعیت زنده و خلاق جنبش سبز.
چنان که گفتم این تازه آغاز داستان است. امنیتی ها و افرطیون به گمان خود خطر بالفعل را از خود دور کرده اند اما خطرات بالقوه مهم تری برای خود خلق کرده اند. حذف هاشمی به تدریج در شمار قابل توجهی از وابستگان به قدرت و به ویژه سابقون انقلاب و نظام ایجا تردید خواهد کرد و این تردیدها به تدریج به اعتراضات نهان و آشکار منتهی می شود و در نهایت بر شکاف عمیق بین حاکمیت و بدنه اجتماعی خواهد افزود. به عبارت دیگر از بدنة نظام تکه هایی جدا شده و به مردم خواهند پیوست. چنان که از هشت سال پیش این روند در سطح گسترده آغاز شده و با جنبش سبز اوج گرفت و با حذف هاشمی تقویت شد. بخش قابل توجهی از علما و مراجع و نیز روحانیون حکومتی بیش و کم دوست و همراه با هاشمی اند و در این زمان نیز گاه علنا از نامزدی هاشمی حمایت کرده بودند. اینها اکنون در چه وضعیتی خواهند بود و در باره رهبری و حاکمیت چگونه داوری می کنند؟ امروز زهرا مصطفوی دختر آیت الله خمینی در نامه به رهبری به این حذف اعتراض می کند و نظام را تلویحا به دیکتاتوری متهم می کند. او حتی برگ مهمی را رو می کند و برای اولین بار افشا می کند که «امام» هاشمی را هم برای رهبری صالح دانسته بود. سطح و عمق این افشاگری روشن تر از آن است که نباز به شرح داشته باشد. همزمان نوادة رهبر فقید انقلاب سید حسن خمینی با ارسال نامه ای به هاشمی از او دلجویی و حمایت و به حاکمان اعتراض کند. این روند جدایی و اعتراضات ادامه خواهد یافت و بر علی مطهری ها افزوده خواهد شد. گرچه انتخابات مطلوب برگزار خواهد شد و طبق معمول همه چیز به روال عادی باز خواهد گشت اما رخداد تاریخی حذف هاشمی پیامدهای مهمی خواهد داشت. گرچه در این مقطع مردم از اندک امکان تغییر ناامید شده اند اما بر حقانیت و قدرتمندی جنبش سبز و رهبران آن افزوده شده است. به نامه های تاج زاده ها و قدیانی ها و دفاعیات کسانی چون احمد قابل و سحرخیز در دادگاهها بنگرید. آیا این برخورد با هاشمی مؤید سخنان آنان در اعتراض به روند تحولات کشور و صحت پیش بینی آنان از رخدادهای آینده نیست؟

منتشر شده در ملی-مذبی

Share:

More Posts

پاسخی به یاوه های نتانیاهو

در گذشته متنی کوتاه نوشته و در این کانال منتشر کرده ام با عنوان «بزرگترین تجربه عمر سیاسی ام» و در آن گفته ام پس

رفع یک ابهام

اشاره: در ارتباط با انتشار یادداشت اخیرم در ارتباط با محکومیت جنایات اسرائیلی ها در غزه و اخیرا لبنان یک دوست خیرخواه و علاقه مند

Send Us A Message