شبهه تحریف و مسئله وثاقت تاریخی قرآن
اما بعدها از جهاتی قرآن رسمی عثمانی مورد تردید و مخالفت قرار گرفت. این نوع مخالفتها گرچه تا حدودی طبیعی می نماید اما انگیزههای مختلف و گوناگون در آن مدخلیت داشتند. تنظیم جدید قرآن طبعا به دلایل خاص و به انگیزههای معین و به قصد تحقق اهدافی مشخص بود و در چهارچوب معیارها و قواعد خاص انجام می شد و (مانند دیگر امور مشابه) این امر منطقا و عملا نمی توانست تمام خواستهها و نظریهها و سلیقهها را برآورده کند. یکی از طبیعیترین اعتراضات و اتهامات، از آن زمان تا کنون، دخل و تصرف در قرآن و تحریف مصحف به زیاده و کم بوده و هست.[۷۲]در این تغییرات گاه انگیزههای سیاسی هم مطرح شده است. مثلا ادعا شده که عثمان تمام آیاتی که در آنها بنی امیه مورد انتقاد قرار گرفته بودند حذف کرده است. یا ادعا شده در تمام مواردی که در قرآن نام محمد آمده در این زمان افزوده شده است. اما نولدکه، به درستی و با مستندات معقول، این اتهامات را مردود می داند. وی می گوید، به رغم برخی ایرادهای عثمان (مانند خویش بازیهای او)، وی مردی پارسا و مؤمنی صادق بوده و از این رو بسیار دور است که دست به تحریف «کلام الله» بزند. وانگهی در هیئت تنظیم قرآن فقط یک اموی بود.[۷۳]در مورد افزایش نام محمد نیز می افزاید تردیدی نیست که نام محمد در میان اعراب پیش از اسلام رواج داشته است (در طبقات ابن سعد، جلد اول، قسمت اول، به این موضوع اشاره شده است.[۷۴]
یکی از منتقدان و معترضان به قرآن عثمانی گروه شیعی است که البته بعدها مطرح شده و ظاهرا در آن زمان در این زمینه نظری اظهار نشده است. در عین حال مستند اصلی این دعوی وجود قرآن منسوب به علی بن ابی طالب است که گویا در آن زمان وجود داشته و با قرآن رسمی متفاوت و احیانا متعارض بوده است. اما این قرآن ادعایی مربوط به زمان ابوبکر و در واقع مربوط به مقطع رحلت پیامبر اسلام است نه زمان عثمان. طبق روایتی علی پس از مرگ پیامبر اما به فرمان او قرآن را جمع و مدون کرد و اوراقی و قطعاتی از پارچه حریر نگاشت. او گفته بود سوگند خوردهام تا قرآن را جمع نکنم از خانه خارج نخواهم شد. طبق گزارش منابع فراوان علی تمام بخشهای قرآن را در سه روز (شش روز و هفت روز و حتی شش ماه نیز گفته شده[۷۵]) گرد آورد و آن را به اصحاب عرضه کرد اما آنان آن را رد کردند. گفته شده که این قرآن بعدها در خاندان او ماند و در نزد آنان یافت می شد و حتی به گزارش نولدکه ابن ندیم گوید نسخهای از آن را دیده هرچند وی می افزاید این دعوی عاری از حققیت است.[۷۶]با توجه به مطالب یاد شده شیعیان امام اول خود علی بن ابی طالب را نخستین تدوین کننده قرآن دانسته اند.[۷۷]
گرچه منابع عمدتا متأخر شیعی (از جمله خویی در البیان) وجود چنین قرآنی را قطعی و مسلم دانسته اند[۷۸]اما واقعیت این است که در این مورد تردیدهای جدی وجود دارد. دقیقا روشن نیست که این اقدام در چه مقطع تاریخی بوده در زمان ابوبکر و یا در روزگار عثمان. در صورت صحت شواهد مطرح شده تقریبا جای تردید نمی گذارد که در زمان جمع قرآن ابوبکر بوده است.[۷۹]هر چند برخی ویژگیهای مصحف علی (از جمله ترتیب آن بر اساس ترتیب نزول[۸۰]) در منابع ذکر شده اما دقیقا دانسته نیست که این قرآن دارای چه خصوصیات متمایزی بوده و تفاوتهای آن با قرآن نبوی و یا قرآنهای موجود در آن زمان چه بوده و در نهایت چرا و به چه دلیل و بهانه آن را مردود دانسته اند. آیا رقابتهای سیاسی در آن زمان در کار بوده است؟ از این رو شماری (از جمله ایازی) گفته اند که این قرآن کتابت همان قرآن نبوی بوده و فقط برخی حواشی (مانند شأن نزول آیات و ناسخ و منسوخ و نوعی تفسیر و تأویل و برخی آموزههای شخصی پیامبر به علی) در آن ثبت شده بود. در هرحال امروز شماری از پژوهشگران مسلمان و غربی و حتی گاه شیعی نقل قرآن و یا مصحف علی را برساخته و جعل می دانند که به انگیزههای مختلف ساخته شده است. از جمله نولدکه مدعی است که این جعل به وسیلة شیعیان متعصب انجام شده تا فضیلت ابوبکر در تقدم جمع قرآن انکار شود. وی می گوید این سخن برگرفته از منابع شیعی و یا سنی اثرپذیرفته از شیعیان است. ایشان مدعی است که دعوی قرآن علی با رخدادهای تاریخی سازگار نیست. افزون برآن شیعیان مدعی نیز نسخهای از آن را در دست ندارند.[۸۱]قابل تأمل این که برخی از عالمان و پژوهشگران متأخر شیعی، بر خلاف غالب عالمان شیعی که وجود اصل مصحف علی را مسلم می انگارند، به طور کلی دعوی مصحف علی را انکار کرده و آن را اساسا برساختة سنیان برای توجیه عدم حضور علی در سقیفه و عدم رضایتش از خلافت ابوبکر دانسته اند.[۸۲]گرچه مدرسی طباطبایی کم و بیش همین نظریه را پرورانده اما به روایتی نامدارترین و معتبرترین فقیه شیعی معاصر آیت الله سید محمد حسین طباطبایی بروجردی به طور روشن بر این نظر بوده و او جمع قرآن به دست علی را جعل و برساخته می دانسته است.[۸۳]تحقیق مدرسی و نظریة بروجردی نه تنها نطریة تحریف قرآن به وسیلة شیعیان را منتفی می کند بلکه آشکارا زمین بازی را عوض می کند و به اصطلاح توپ را در زمین رقیب دیرین می اندازد و بدین ترتیب مدعی برساختگی روایات منسوب به شیعه مبنی بر دگردیسی در قرآن به دست سنیان می شود.[۸۴]
در هرحال اگر هم علی مصحفی خاص داشته و روایات مربوط به آن را درست و معتبر بدانیم، که بسیار محتمل است، باز نمی توان از آن نتیجه گرفت که این قرآن با قرآنهای دیگر و از جمله قرآن منتخب و مصوب عثمانی از نظر محتوای اصلی متفاوت و به ویژه متعارض بوده است. زمانی که خود او از کار عثمان و قرآن مصوب حمایت کرده دیگر باور به قرآنی متعارض با آن بیاعتبار می شود.[۸۵]
در نزد برخی شیعیان متقدم از منظر دیگری نیز قرآن ابوبکر و عثمان به چالش کشیده است. ادعا شده که در قرآن اصیل و آیات وحی منزل بر محمد بارها نام علی به عنوان وصی پیامبر و جانشین او مذکور بوده و هنگام جمع قرآن آنها را آگاهانه حذف و سانسور کرده اند. ظاهرا چنین ادعایی در قرون نخستین مطرح نبوده و در قرون میانه (سوم تا پنجم) طرح شده و مقبول برخی شیعیان به تعبیری افراطی[۸۶] واقع شده است. این نظریه در پارهای از افکار ثقه الاسلام کلینی (محدث پیشگام و معتبر شیعی در قرن چهارم و پدید آورندة کتاب «اصول کافی» که بعدها از کتب اربعه شیعی شمرده شد) انعکاس یافته و در دوران اخیر محدث دیگر حاج میرزاحسین نوری از این نظریه دفاع جانانه کرده و کتابی مفرد با عنوان «فصل الخطاب فی تحریف الکتاب» در دفاع از اندیشه تحریف قرآن پدید آورده که اکنون در دست است. اینان مدعی اند که در قرآن از یک سو مدح و حق اهل بیت صریحا وجود داشته و از وی دیگر قدح و لعن منافقان و امویان و دشمنان و مخالفان اهل بیت آشکارا بیان شده بود و حذف شده است.[۸۷] اما از روزگار کهن تا کنون تقریبا عموم شیعیان امامی و جز آن به اصالت و اعتبار قرآن موجود در مقطع رحلت پیامبر (حتی با فرض جمع قرآن در زمان ابوبکر و تنقیح و ویرایش آن در روزگار عثمان) معتقد و ملتزم بوده و با هر نوع تحریف (به زیاده و کم) مخالفت کرده و در این زمینه دهها کتاب و صدها مقاله و تحقیق نوشته و عرضه شده است. دلایل چنین اندیشهای به قدر کافی قانع کننده است. تمام شواهد نقلی و تاریخی و عقلی گواه است که علی و امامان بعدی در عصر امامت (قرن اول تا چهارم) نه تنها به قرآن موجود ایرادی نداشته اند بلکه از همان قرآن رایج و مقبول مسلمانان حمایت کرده و نسبت به آن ملتزم بوده اند.[۸۸]اگر امام علی به قرآن (احتمالی) ابوبکر و عثمان ایراد داشته و آن را محرّف می شمرده (آن هم محرف در موضوع مهم امامت و خلافت و تضییع حق مسلم او و خاندانش) قطعا ساکت نمی ماند و حداقل این است زمانی که خود پس از عثمان به خلافت رسید و از اقتدار و اختیار اجرایی کامل برخوردار شد می بایست این تغییر مهم و تحریف عظیم را جبران و اصلاح می کرد.[۸۹] اما مدرسی طباطبایی در تحقیق خود این نظریه را پرورش داده که «عقیده به تحریف قرآن که در بین اهل سنت شکل گرفته بود به تدریج به صورت ادعایی بیاساس و ضد سنی تبدیل شد». در واقع برخی متکلمان متقدم شیعی در مقام محاجه با خصم به طور جدلی از آنها سود جسته و در این روند تقابلی برخی از شیعیان تحت تأثیر چنان برساخته هایی قرار گرفته و به حذف و سانسور برخی آیات مربوط به اهل بیت و علی معتقد شده اند. این محقق با جعلی بودن تدوین قرآن در روزگار پس از پیامبر و به ویژه عثمان مدعی است که «جعل این داستان تلاش آشکار و مشکوکی بوده است تا با واسطة تدوین قرآن (قران رسمی) و با برکنار کردن علی از این جریانها، به نحوی وجههای برای سه خلیفه اول فراهم آورند. داستان مورد نظر (تدوین قرآن رسمی توسط عثمان) بخشی از مجادلهای است که بر ضد شیعه جعل شده است . . .بنابراین این نظریه که مصحف عثمانی ناقص است، نتیجه منطقی روایتی است که به احتمال زیاد در مقام تلاشی فرقهای از سوی سنیان جعل شد و بنابراین در ابتدا مفهومی کاملا سنی داشت. نهایتا این تلاش منتهی به بروز مشکلاتی برای اهل سنت شد و مخالفانشان در منازعات جدلی، استدلال تازهای بر ضد ایشان مبنی بر تغییر مصحف عثمانی یافتند». از این رو به گمان وی روایات مربوط به اختلافات حول جمع قرآن ساختگی و بیاعتبار است. البته وی افزاید جریان غلو نیز در دامن زدن به نظریه تحریف در قران کمک کرده است.[۹۰]
در هرحال به گزارش مدرسی اخبار بیشماری که از ائمه نقل شده هیچ تردیدی باقی نمی گذارند که ایشان به وثاقت قرآن محفوظ در مصحف عثمانی اعتقاد داشته اند. به گفتة ایشان فقط ائمه دو سورة ضحی و انشراح و نیز فیل و قریش را سورة واحدی می دانند (دوتای نخست یکی و دوتای دوم نیز یکی). به گفته ایشان امامان شیعی در فهرست طویل شکوههایشان بر ضد سه خلیفه به هیچ وجه اتهام دست بردن به متن قرآن بیان نشده است. شکوه آنان این بوده که خلفا و پیروانشان متن قرآن را حفظ اما معنای آن را تحریف کرده اند. فقیهان و محدثان شیعی نیز در همان دوران و ادوار بعد به پیروی از امامان موضوع هر نوع دگردیسی در قران رسمی را رد کرده اند.[۹۱]در منابع مختلف شیعی و سنی روایات متنوعی نقل شده که به روشنی از حمایت علی بن ابی طالب از اقدام عثمان و قرآن او حکایت دارد. حتی گفته شده که اگر او این کار را نمی کرد من می کردم. وی از نابودی قرآنها و احیانا سوزاندن آنها نیز دفاع کرده است.[۹۲]
اما در چند دهه اخیر برخی خاورشناسان و قرآن پژوهان غربی نیز از منظر دیگری وارد مبحث جنجالی تحریف قرآن به زیاده و کم شده و در این باب سخن گفته اند. گرچه به گفتة یکی از قرآن پژوهان کنونی آلمان (کارلهاینتس اولیگ) پژوهشگران غربیبه جز چند استثنااصالت قرآن محمد را می پذیرند و باز به روایت همین نویسنده رودی پاره (رودی پاره، ترجمه قرآن، برلین، کلن، ماینتس، ۱۹۷۹، ص ۵) گفته چیزی که ثابت کند حتی یک آیه قرآن از خود محمد نیست، وجود ندارد، اما در سالیان اخیر شماری از محققان قرآن و اسلام به این نظریه گرایش پیدا کرده اند که گویا در قرآن و به طور خاص قرآن عثمانی تغییراتی رخ داده است. این رویکرد زمانی آغاز شد که در اوایل دهه هفتاد میلادی قرآن پارههای صنعا کشف شد.[۹۳]اما، به رغم شبهات مختلف متن شناسانه و باستان شناسانه این پوست نوشته ها، به استناد یافتههای پژوهشگران آلمانی مسئول این پروژه در مجموع وثاقت تاریخی قرآن موجود حداقل تا سدة نخست و حتی تا دوران عثمان مورد تأیید قرار گرفته است. مثلا طبق تحقیقات انجام شده هیچ یک از این پارهها تمام سورههای قرآن را ندارند اما در مجموع ۱۱۴ سوره در آن مجموعه وجود دارد. این سخن بوتمر یکی از محققان پروژة قرآنهای صنعا نیز مؤید این وثاقت است: «تا آنجا که این گروه\ نسخه [نسخهای که قدمت آن به آغاز نیمه دوم قرن اول هجری می رسد] از گزند مصون مانده است با متن قرآن موجود کاملا منطبق است. هم سوره نخست (حمد) را در بر دارد و هم سورة آخر (الناس) را. بدین ترتیب این نسخه این فرض را که گفته می شود تدوین نهایی قرآن در پایان قرن دوم یا حتی قرن سوم هجری صورت گرفته است، باطل می سازد».[۹۴]
در مجموع چنین می نماید که تا کنون وثاقت تاریخی قرآن از دو منظر مورد مناقشه و تردید قرار گرفته است: اول- از منظر تاریخی و روایات متفاوت و متناقض در چگونگی و چرایی تدوین قرآن (از روزگار محمد تا روزگار عثمان و حتی پس از آن) و دوم- از منظر باستان شناسی (نسخه شناسی) که عمدتا در سده اخیر از سوی غربیان پی گرفته شده و می شود. اما تا کنون هیچ یک از این مناظر نتوانسته اند خلل جدی در وثاقت تاریخی قرآن موجود ایجاد کنند.[۹۵] از این رو عموم مسلمانان و شیعیان از گذشته تا حال به عدم تحریف قرآن به زیاده و کم ایمان و اعتقاد دارند و در این زمینه از روشهای استدلالی متنوعی بهره گرفته و آثار پر شماری پدید آورده اند.[۹۶]گرچه در هرحال در مباحث تحقیقی و علمی همواره جای مناقشه باقی می ماند.
مصحف عثمانی و دیگر مصاحف در دوران پس از عثمان
به هر تقدیر شهرت دارد که قرآن مشهور عثمانی از روی قرآن حفصه در چند نسخه استنساخ شد اما نولدکه می افزاید زید به تنهایی نمی توانست این کار را کرده باشد از این رو احتمالا برخی کاتبان حرفهای زیر نظارت زید چند نسخه آماده و کتابت کرده اند.[۹۷]گرچه نسخه نهایی از روی متون مختلف از جمله متن ابی تنظیم شد اما نولدکه تصریح می کند «ان مصحف عثمان لم یکن الا نسخه عن مصحف حفصه».[۹۸]
به فرمان عثمان قرآنهای دیگر از طرق مختلف (از جمله شستن به آب و یا پاره کردن) نابود شده و طبق قول مشهور سوزانده شدند. از این رو عثمان را «شقّاق المصاحف» و «حرّاق المصاحف» گفته اند.[۹۹]ظاهرا در این میان یک استثنا وجود داشت و آن این که قرآن حفصه از سوزندان معاف شد و سالم به خود وی بازگردانده شد.[۱۰۰]گرچه قرآن سوزی عثمان در آن زمان مورد تأیید اصحاب هم بود و حداقل مورد انتقاد و مخالفت قرار نگرفت و گویی امری طبیعی و مجاز می نمود اما بعدها به ویژه از سوی شیعیان به عنوان طعن بر عثمان مورد استفاده قرار گرفت.[۱۰۱]با این که قرآن عثمانی به زودی رسمیت یافت و با توسل به انواع ابزارها این متن حکومتی غلبه کرد اما قرآنهای دیگر نیز به زودی محونشدند و برخی از آنها تا زمانهای دور نیز باقی ماندند. حتی گفته شده شماری از تابعین همچنان قرآنهای مطلوب و مقبول خود را بر وفق قرآنهای پیش از مصحف امام (=مصحف عثمانی) تنظیم کرده بودند. از جمله گفته اند که مصحف عُلقمه (در ۶۲ هجری)، ربیع بن خُثیم (د ۶۴)، حارث بن سُوید (د ۷۰)، حِطّان (د ۷۳)، اسود (د ۷۴)، طلحه بن مصرّف ( د ۱۱۲)، اعمش ( د ۱۴۸) کاملا مبتنی بر مصحف عبدالله و ابوموسی اشعری بوده اند.[۱۰۲]
اما از متن اصلی قرآن عثمان ظاهرا نسخهای و یا پاره هایی از آن باقی نمانده است. گرچه در برخی موزهها و کتابخانهها قرآنهایی وجود دارد که گفته می شود نسخهای از همان قرآن نخستین است اما این امر محرز نیست و نمی توان بدانها اعتماد کرد.[۱۰۳]با این همه تا مدتها حتی اختلاف قرائات نیز وجود داشت و به روایتی قرائت حاکم در سدههای سوم و چهارم بیشتر جا افتاد و معیار نیز سه چیز بود: انطباق با قواعد زبان عربی، انطباق با مصحف عثمان و ایجاد هر چه بیشتر آرای فنی اهل فن (اجماع یا آرای حداکثری).[۱۰۴]هفت قرائت نامبردار شد و قاریان هفتگانه[۱۰۵] (که بعدا دهگانه شد) پدید آمد.[۱۰۶]در طول قرون میانه اسلامی موضوع «قرائت» از موضوعات مهم بوده و قاریان نامداری به عرصه آمده و کتابهای فراوانی در این زمینه (و نیز اختلافات مصاحف) تألیف شده و آرای متنوعی اظهار شده که در بررسیهای بعدی در جای خود به همه آنها اشاره خواهد.[۱۰۷]
ادعا شده که در زمان عبدالملک مروان قرآن عثمانی به سریانی ترجمه شده که البته اختلافات زیادی با متن قرآن موجود دارد.[۱۰۸]
نولدکه در تحقیق خود در مورد چگونگی قرآن عثمانی فراوان سخن گفته و از جهات مختلف روایات و تاریخ آن را مورد نقد و بررسی قرار داده است. از جمله وی می گوید روشن نیست که ترتیب سورهای قرآن عثمان (قرآن رسمی) بدین گونه تنظیم شده است. برخی گفته اند به ترتیب طول سوره هاست اما این حداقل کاملا نمی تواند درست باشد. او در این زمینه به تفصیل بحث و مناقشه کرده و به طور کلی اشکالات ترتیب کنونی سورهها را نشان داده است.[۱۰۹]این محقق روایات مربوط به قرآن عثمانی را به دو گروه اصلی و غیر اصلی تقسیم کرده و هر دو گروه را به تفصیل مورد نقد جدی قرار داده و در نهایت مدعی است که در مجموع نمی توان به این گزارشها چندان اعتماد کرد. زیرا سلسله راویان تا انس بن مالک قطع شده و هیچ شاهد و گواه مستقیمی نیز در میان نیست.[۱۱۰]نیز گفته شده در متن قرآن عثمانی در کتابت مواردی به خطا کتابت شده است.[۱۱۱] به طور کلی در منابع به تفصیل در مورد ویژگیهای قرآن رسمی عثمان از جهات گوناگون (از جمله قرائات، ضبط، کتابت و . . .) سخن رفته که البته به گفته برگشترسر اگر نگوییم همه غالبا ناشی از لغزش یا سلیقه در کتابت و استنساخ بوده است.[۱۱۲] به گفتة گرد پوئین از محققان پوست نوشتههای قرآنهای صنعا: «این پژوهش [بر روی این پوست نوشته ها] نه در قرآن تغییری می دهد و نه در باور و ایمان مسلمانان بدان. و اما به عنوان مثال صلاحیت این را دارد که بر اساس آوردن شواهدی قطعی از قدیمیترین متونی که بدست خود مسلمانان نوشته شده اند، پایه سنت شفایی نقل قرآن را، که تاکنون پنداشته می شود که از گزند تغییر مصون مانده است و خاورشناسی هم آ ن را پذیرفته است، به لرزه در آورد».[۱۱۳]
پایان
بخش نخست : گزارشی از جمع آوری و تدوین قرآن
بخش دوم : تدوین مصحف شریف
منابع و پانوشت ها:
—————————————————
[۷۲] . معرفت (التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، الجزء الثامنصیانه القرآن من التحریف-، مؤسسه التمهید، قم، ۱۳۸۶، ص ۱۷-۲۴) شرح مفیدی در باره معنای لغوی و اصطلاحی تحریف و نیز ارتباط مفهوم تحریف با قرآن ارائه داده است. وی معنای اصطلاحی تحریف را در هفت وجه احصا کرده است. نیز بنگرید به معنا و مفهوم تحریف در البیان سید ابوالقاسم خویی (ترجمه فارسی با عنوان «بیان در علوم و مسایل کلی قرآن، ترجمه محمد صادق نجمی . هاشم هریسی، قم، مجمع ذخائر اسلامی، ۱۳۶۰، جلد اول، ۲۷۷-۲۸۰.
[۷۳] . باید افزود انعکاس ماجرای عبدالله بن ابی سرح (داستان آن پیش از این ذکر شد) نشانهای از ابطال نظریه حذف آیاتی با مضمون مخالفت با امویان در قرآن عثمان است.
در اینجا به نکته مهمی می توان اشاره کرد و آن این است که در قرآن از اصحاب فقط نام زیدبن حارثه آمده (سیوطی، الاتقان، جلد ۲، ص ۳۷۲). از این واقعیت می توان نتیجه گرفت که اگر قرآن در دوران پس از پیامبر جمع و به ویژه کتابت شده بود به احتمال زیاد و به مفتضای فضای رایج آن دوران برخی صحابه برای فضیلت تراشی شخصی و یا خانوادگی نام خود را در قرآن داخل می کردند و الفاظ و مضامین را به سود خود تغییر می داند و فقدان چنین رخدادی نشان می دهد که اولا قرآن در زمان پیامبر کتابت و جمع شده بود به گونهای که دخل و تصرف در آن ناممکن و حداقل دشوار بود و ثانیا این بدان معناست که در دوران ابوبکر و عثمان این کتاب تحریف (حداقل به زیاده) نشده است.
[۷۴] . نولدکه، ص ۳۱۳-۳۱۴، ۳۱۷-۳۱۸ و ۳۲۰.
[۷۵] . ایازی (ص ۱۷۵) بین دو نظریه چند روز و شش ماه جمع کرده و می گوید گردآوری قرآن در مدت کوتاه ناظر به میان دو جلد قرار دادن بوده و مدت شش ماه ناظر به تألیف کتاب تفسیری و ذکر مطالب در حاشیه متن بوده است.
[۷۶] . مدرسی طباطبایی.
نیز: نولدکه، ص ۲۴۳.
یکی از پرسشهای مهم این است که این قرآن علی چه سرنوشتی پیدا کرده و در کجاست. هرچند شاید چنین پرسشی چندان بجا و موجه نباشد. چرا که از متون قرن نخست (حتی قرآن) نیز نسخهای باقی نمانده و دست کم تا کنون یافت نشده است. اما با توجه به اهمیتی که این مصحف در نزد شیعیان داشته و دارد و به ویژه ادعا شده که این کتاب به عنوان یک میراث با ارزش و معتبر دینی و فقهی نزد امامان بعدی بوده و از آن محافظت می شده و این متن حداقل باید تا قرن چهارم محفوظ مانده باشد و بدین ترتیب حفظ و انتقال آن در ادوار بعدی کاملا معقول می نماید. گفته شده که پس از بازگرداندن مصحف علی از نزد ابوبکر دیگر کسی آن را ندید. در زمان خلافت علی نیز گزارشی از در اختیار عموم قرار گرفتن و در واقع علنی شدن آن در دست نیست. امامان بعدی نیزآن را علنی نکردند. اما چرا این قرآن، که حتی از نظر متن شناسی و قرآن شناسی و خط شناسی می توانست بسیار ارزشمند باشد، هر گز در اختیار عموم قرار نگرفته و حتی یک نفر آن را ندیده است، جای پرسش جدی دارد. ایازی در این مورد شرح مبسوطی می دهد و سرانجام (ص ۱۷۸) در مقام توجیه و تعلیل آن می گوید «نشان دادن و در اختیار گذاشتن مصحف، حتی در دوران خلافت حضرت، با محاسبات و پیش بینی آینده ناسازگار بود و در نهایت بر خلاف دوراندیشی بود». به نظر ایشان بیم آن بود که این متن مهم یا به وسیله دشمنان و مخالفان از بین برود و یا دچار تغییر و تحریف گردد. اما این توجیه چندان موجه و مقبول نمی نماید. چرا که از یک سو حفظ و حراست این کتاب به وسیله امامان در دوازده نسل می توانست از اتلاف و یا تحریف آن جلوگیری کند و ثانیا با تکثیر نسخ آن مانع چنین رخدادی شوند. در هرحال قرآن علی که از اصل قرآن مهم تر نبود. قطعا این قر آن نمی توانست یک میراث خانوادگی و شخصی باشد و در درون یک دودمان محدود و منحصر باقی بماند. شرح تفصیلی مصحف منسوب به علی در ایازی و نیز رامیار، تاریخ قرآن، ص ۳۶۸-۳۸۰.
ظاهرا قرآن علی نسخهای و اثری باز نمانده است. شاید در گذشته وجود داشته است. از جمله مقریزی در خطط خود نقل کرده که در سال ۵۱۶ هجری مأمون بطائحی وزیر فاطمی دستور داد مصحفی را که به خط امیر مؤمنان علین بن ابی طالب در جامع عتیق مصر بود زراندود نمایند (رامیار، تاریخ قرآن، ص ۳۷۴). اما در برخی کتابخانهها و موزههای جها اسلام قرآنهایی وجود دارد که منسوب به علی است. به گزارش ایازی (ص ۱۸۸-۱۸۹) در موزه آستان قدس رضوی مصحفی منسوب به امام علی است (قرآن شماره ۶) که از آغاز سوره هود تا آخر سوره کهف و به خط کوفی بر پوست آهو نوشته شده است و در پایان آن نوشته شده است: «کتبه علی بن ابی طالب فی سنه اربعین». این قرآن را شاه عباس صفوی وقف کرده و مهم تر آن که شیخ بهایی در تاریخ جمادی الاول سال ۱۰۰۸ آ را تأید نموده که به خط سیدالاوصیاء حجه الله علی الارض والسماء است. البته در برخی جاهای دیگر نیز قرآنهای منسوب به علی وجود دارد. اما ایازی می گوید این مصاحف با مصحف امام علی، به گونهای که در منابع توصیف شده، سازگار نیست. مگر این که گفته شود علی قرآنهایی را به خط خود نوشته باشد.
به طور کلی باید گفت تا زمانی که نسخ هایی معتبر از این نوع مصاحف و اسناد به دست نیامده و یا گزارشهای منابع از طرق معتبر مستند نشود از جهات مختلف نمی توان به گزارشهایی مربوط به مصاحف آغازین اعتنا کرد و آنها را پذیرفت.
[۷۷] . گرچه ماجرای عرضه قرآن علی در همان روزهای نخست پس از رحلت نبی اسلام در منابع اهل سنت نیزآمده اما شیعیان بر روی آن تأکید ویژه دارند. دلیل آن نیز این است که می خواهند نشان دهند در رخداد جمع و تدوین کنندگان قرآن در دوران پس از پیامبر اسلام امام اول و بنیادگذار سلسله طولانی امامت خاص شیعی علی «نخستین» است. باید اشاره کرد که از دوران پیامبر و بیشتر در دوران پس از درگذشت وی، هر مسلمان و هر قبیله و جماعتی می کوشید از دو طریق عمده برای خود کسب وجاهت و مشروعیت کند، یکی، نوعی پیوند با پیامبر (خانوادگی، دوستی، ارجاع مأموریت و مسئولیت از سوی پیامبر، ذکر سخنانی از پیامبر در فضیلت و منقبت آنان و . . .)، . دوم، وجود و یا ایجاد سوابق برای افراد و اصحاب و یا قبایل در امور مختلف از جمله سبقت در ایمان، سبقت در جهاد، سبقت در ایثار، سبقت در وفاداری به محمد، سبقت در حفظ و یا کتابت قرآن و . . .در گزارشهای پیشین به مواردی از این نوع افتخارات برخی افراد و یا خاندانها اشاره شد (از جمله در مورد علی و ابوبکر برای طرح مشروعیت ویژه برای دعوی شایستگی خلافت) و باز هم ذکر خواهد شد. در این چهارچوب اصرار شیعیان بر طرح ایده علی به عنوان نخستین جمع کنندگان قرآن قابل فهم می شود. به ویژه که برخی از عالمان نامدار متأخر شیعی اساسا وجود مصحف علی را انکار کرده اند.
[۷۸] . محمد علی ایازی در کتاب «مصحف امام علی» (تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، ۱۳۸۰، ص ۵۳-۴۴) می گوید گرچه مصحف امام علی در منابع مختلف شیعه و سنی در اشکال مختلف و به مناسبتهای گوناگون ذکر شده اما اولا این دعوی در منابع اصلی شیعه از ان یادی نشده و ثانیا تمام روایات منقول ضعف سندی دارند و از این رو در نهایت می توان گفت «از مجموع آنها اطمینانی به مانند اخبار مستفیض حاصل می گردد. چون در منابع گوناگون و با تعبیرهای مختلف گزارش شده، نوعی اطمینان به صحت و واقعیت آن حاصل می گردد».
[۷۹] . مدرسی طباطبایی می نویسد: «همچنين احتمال مىرود كه مصحف على (ع)، كه يكى از كاملترين و معتبرترين (موثقترين) مصحفها بوده، به عنوان مصحف رسمى به عثمان پيشنهاد شده باشد، اما او آن را رد كرده و ترجيح داده است، اجزاى همه مصحفهاى موجود را جمعآورى و تدوين كند . اين امر موجب گرديد كه على (ع) نيز از ارائه مصحفش براى تدوين مصحف عثمانى خوددارى كند».
[۸۰] . ترتیب سورههای قرآن علی وفق روایت یعقوبی (تاریخ، جلد ۲، ترجمه، ص ۱۵-۱۶)
نیز: در نولدکه ص ۲۴۴-۲۴۵.
ایازی در کتاب «مصحف امام علی» به تفصیل نظریه ترتیب نزولی قرآن علی را نقد و رد می کند.
[۸۱] . نولدکه، ص ۲۴۳-۲۴۴.
به روایت ایازی (ص ۱۹۹) برخی ادعا کرده اند که قرآن علی به وسیله سبئیه (پیروان عبدالله بن سباء) جعل شده است.
[۸۲] . شواهدی نیز بر صحت این دعوی گواهی می دهد. ایازی (ص ۱۷۶) نقل می کند که ابوبکر عبدالعزیز جوهری (درگذشته به سال ۳۰۲) روایت کرده است زمانی که مأموران خلیفه به سرگردگی عمر به خانه فاطمه هجوم بردند تا علی را وادار به بیعت کنند و هشدار دادند از خانه خارج شوند و گرنه خانه را به آتش خواهند کشید، فاطمه و زبیر خارج شده و گفتند «انما اجتمعنا لنؤلف القرآن فی مصحف واحد». با این بیان محمتل است که اهل خانه حداقل پیروان علی جمع قرآن را بهانهای کرده باشند برای عدم حضورشان در سقیفه و تن زدن از بیعت با ابوبکر. به روایت همین محقق (ص ۴۹) ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه گوید اهل حدیث آنچه شیعیا می گویند که نشستن علی در خانه برای مخالفت با بیعت ابوبکر بوده درست یست، بلکه اشتغال به جمع قرآن بود و این دلیل آن است که او نخستین گردآورنده قرآن بود.
[۸۳] . در پیوست مقاله مدرسی طباطبایی آمده است: «مرحوم آيتالله بروجردى جمع قرآن به دستحضرت امير (ع) را به شدت انكار كرده، مىفرمودند كه روايات مربوط به اين زمينه را عامه و خاصه جعل كردهاند. صدر اين احاديث را عامه جعل كردهاند تا علت بيعت نكردن آن حضرت را در آغاز توجيه كنند و ذيل آن را خاصه جعل كردهاند، با اين هدف كه بر عامه احتجاج كنند كه آن حضرت قرآن را جمعآورى كرد، ولى حاكمان وقت آن را نپذيرفتند».
[۸۴] . قابل ذکر این که احمدیان در پایان کتاب خود (سیمای خلیفه دوم عمربن خطاب) عکس صفحهای از قرآنی به خط علی آورده که در توپکاپی سرای در استانبول ترکیه موجود است و این متن به خط کوفی قدیم است.
باید افزود که در برخی منابع از «کتاب علی» نیز یاد شده است. چنین ادعایی نیز سخت در پرده ابهام است و هیچ روشن نیست که چنین کتابی وجود داشته یا نه و در صورت وجود چگونه بوده و دارای چه وی ویژگهایی بوده است. ایازی در این مورد شرحی داده و می گوید گفته شده که این کتاب از طریق تواتر اثبات شده اما با مصحف علی یکی نیست. در این کتاب علی صرفا کاتب نیست اما منبع اطلاعات و افکار آ پیامبر است. محتوای این کتاب به احکام شریعت ارتباط دارد. این کتاب در واقع منبع علوم و احکام ائمه شیعی شمرده شده است. در واقع این کتاب وسیله تشخص امامان و رشته پیوندشان با پیامبر و نیای خود بوده است. گویا متنی اختصاصی و خانوادگی بوده نه عمومی. گفته شده این متن نخستین تألیف در تاریخ اسلام بوده است. این کتاب را هم ظاهرا کسی رؤیت نکرده اما گفته شده برخی اصحاب ائمه دیده اند که مثلا امام صادق از روی آن کتاب مطلبی را بر می خوانده است. در عین حال محتمل است این متن همان مصحف علی باشد.
از مصحف فاطمه هم یاد شده اما از کم و کیف و سرنوشت آن نیز اطلاعی در دست نیست. در عین حال گفته شده که این مصحف قرآن نیست. با فرض صحت تاریخی آن، گویا افکار شخصی و احیانا دغدغههای فردی فاطمه بوده و او املا می کرده و همسرش علی می نوشته است (ایازی، ص ۷۱ و ۵۸). به گزارش رامیار، تاریخ قرآن، ص ۳۳۸) شرف الدین در «المراجعات» بر این نظر است که مصحف فاطمه امثال و حکم و موعظه و سخنان عبرت آموز و اخبار بوده است.
نیز به روایت رامیار (ص ۴۸۷) به خط امام حسن مجتبی، امام حسین، امام سجاد و امام رضا مصاحفی منسوبند که در گنجینه قرآن آستان قدس رضوی و سایر گنجینهها محفوظ و مضبوط اند.
[۸۵] . خویی نیز با قبول اصل مصحف علی معتقد است که این قرآن تفاوتی ماهوی با قرآنهای دیگر نداشته است. البیان (ترجمه فارسی)، ص ۳۱۷-۳۲۲.
[۸۶] . معرفت (التمهید، الجزء الثامن، الفصل الثامن) این گروه را افراطی اخباری بریده از اهل بیت خوانده و گفته اینان همتای گروه «حشویه» در اهل سنت اند که قائل بع تحریف قرآن بوده است.
[۸۷] . بر آرای این گروه و به ویژه نوری نقدهای فراوانی از سوی عالمان شیعی متأخر نوشته است. از جمله بنگرید به: معرفت، التمهید، الفصل الثامن.
[۸۸] . روایاتی در منابع سنی و شیعی در دست است که امام علی بن ابی طالب و برخی شخصیتهای معتبر شیعی ضمن اشاره به جمع قرآن در زمان ابوبکر از اقدام وی تجلیل کرده اند. علی فرمود «خدا ابوبکر را رحمت کند. او نخستین کسی است که (قرآن را) میان دو جلد حمع کرد». در سخنی دیگر: «درباره مصحاف بزرگترین پاداش از آن ابوبکر است که او نخستین کس بود که (آن را) را میان دو جلد گرد آورد». از صعصعه بن صوحان (درگذشته ۶۰ هجرت) از یاران علی نیز مانند بسیاری دیگر این سخن را تأیید کرده است. رامیار، تاریخ قرآن، ص ۲۹۸. هرچند حجتی (تاریخ قرآن کریم، ص ۴۳۶) پس از نقل برخی روایات مربوط به حمایت علی از قرآن ابوبکر می افزاید: «ولی موافقت آن حضرت با کار ابی بکر جز از طریق احادیث اهل سنت، از طریق دیگریکمترقابل اثبات می باشد:.
[۸۹] . از این رو دعوی کشف سورهای خاص با مضمون کاملا شیعی متأخر در قرن سیزدهم هجری/نوزدهم میلادی چه اندازه می تواند بیمعنی و حتی مضحک باشد. نولدکه به متنی اشاره می کند که در سال ۱۸۴۳ در اروپا منتشر شده (نیز با ترجمه آلمانی) که در آن ادعا شده سورهای به نام «سوره النورین» (محمد و علی) از قرآن حذف شده است. نولدکه تمام این سوره را در تاریخ قرآن خود نقل کرده است. او این متن را به تفصیل مورد نقد و بررسی قرار داده و در نهایت نتیجه می گیرد این متن به لحاظ زبانی و لغوی و نیز روشی و مضمونی با قرآن سازگار نیست.
در این مورد شرحی در مورد در تاریخ قرآن رامیار (ص ۳۷۹) آمده است. نویسنده می گوید «این سورهها [سوره نورین و برخی سورههای ادعایی دیگر متأخر] تقلیدی بسیار ناقص و ناشیانه از آیات الهی است که بدون شک پس از قرن چهارم هجری نوشته شده، زیرا قمی مفسر شیعی این دوره چیزی از ان نمی گوید. او می افزاید: «چندی پیش نیز در کتابخانه بانکپور هند نسخهای از قرآن یافته شد که سوره «النورین» را با ۴۱ آیه و «سوره الولایه» (مبنمی بر دوستی علی و ائمه اطهار) را با ۷ آیه داشته است. در بقیه سورههای مشترک نیز تفسیرهای مذهبی زیادی راحاوی بوده است. در سال ۱۹۱۳ همه این قبیل اضافات را کلیرتسدال (و. ست. کلر تیسدالل) به انگیلسی منتشر کرد.
[۹۰] . یکی از مستندات شیعیان مدعی تحریف قرآن رسمی قرآن ابن مسعود است اما به روایت مدرسی قرائت ابن مسعود را امامان شیعی رد کرده اند. در مورد قرآن ابن مسعود و ویژگیهای آن بنگرید به: برگشترسر در جلد سوم تاریخ قرآن نولدکه صفحات ۴۹۷-۵۳۸.
باید دانست که عبدالله بن مسعود از شخصیتهای معتبر و مورد احترام شیعی است و دلیل آن نیز مخالفتهای او با عثمان و کتک خوردنش به دست گماشتگان خلیفه در ماجرای قرآن است که بدان اشارت رفت.
[۹۱] . در این مورد صدها مقاله و دهها کتاب (به ویژه در دوران معاصر) به وسیله عالمان و محققان شیعی به زبان فارسی و عربی در موضوع عدم تحریف قران و رد نظریه منسوخ تحریف قرآن به ویژه با نگاه خاص شیعی پدید آمده است. از جمله:
صیانه القرآن من التحریف اثر محمدهادی معرفت (جلد هشتم از مجموعه «التمهید»)
البیان سید ابوالقاسم خویی
تاریخ قرآن محمود رامیار
تاریخ قرآن محمد باقر حجتی
مقاله تحریف ناپذیری قرآن بهاءالدین خرمشاهی (منتشر شده در دایره المعارف تشیع و نیز کتاب قرآن پژوهی ایشان)
مصحف امام علی محمد علی ایازی
مقاله مورد استفاده در متن از سید حسین مدرسی طباطبایی
[۹۲] . منابع را در رامیار (تاریخ قرآن، ص ۴۴۴-۴۴۷.
البته رامیار از این که در منابع سنی به همراهی و حمایت علی از اقدام عثمان و قرآن مصوب چندان توجه نشده شکوه می کند و از آن تحت عنوان «توطئه سکوت» یاد می کند.
[۹۳] . در سال ۱۹۷۲ هنگام بازسازی و تعمیر مسجد کهن صنعا در یمن در دیوار غربی آن انبوهی از پارههای مکتوب قرآنی دیده شد. گویا این بنا در زمان پیامبر ساختمانی چهار طبق بوده و بعدها تبدیل به مسجد شده و ساختمان کنونی آن حدود ۱۱۰۰ سال قدمت دارد. پس از آن این یافتهها به یک گروه محقق آلمانی سپرده شد تا در این مورد تحقیق کنند و بازسازی آنها اهتمام ورزند. به زودی روشن شد که این پارهها حدود ۱۲۰۰۰ برگه اند که ترکیبی از پارههای قرآنی و برخی متون مذهبی می باشند. این مکتوبات بر برگههای پوستی (پرگامنت) و کاغذی کتابت شده اند. در مرحله نخست از آنها میکروفیلم تهیه و در اختیار برخی نهادهای علمی مذهبی از جمله الازهر قرار گرفت. بعضی از این پارههای قرآنی به خط حجازی و برخی به خط کوفی است. مهمترین بخش این یافتهها دولایه است. متن رویی با قرآن امروزی تقریبا یکی است ولی متن زیرین آن بسیار متفاوت است. آزمایشهای رادیو کربن نشان می دهد که بخش زیرین این دست نوشته احتمالا حدود پانزده سال پس از درگذشت پیامبر اسلام نوشته شده است. نوشته زیرین که با قرآن امروزی تفاوت بزرگی دارد، شاید به این دلیل پاک شده که برای یکدست کردن متون قرآنی در عهد عثمان می بایستی از بین می رفتند. گزارش دیگر می گوید طبق برآورد بتمر کهنترین کتابت پوست نوشتهها به سال ۹۰ هجری باز می گردد اما بر اساس آزمایشات شیمیایی به میانههای سالهای ۲۵ تا ۵۸ هجری بر می گردد.
اطلاعات این قسمت و نیز مطالب گزارش شده در متن برگرفته از دو مقاله «نگاهی به پوست نوشتههای قرآنی صنعا» به قلم سید محمدباقر تلغری زاده منتشر شده در سایت ملیمذهبی (مورخ ۳۰ فروردین ۱۳۹۱) و مقاله «راههای نوین پژوهش قرآن» ترجمه ب. بینیاز منتشر شده در سایت گویانیوز (مورخ ۲۲ مهرماه ۱۳۹۱) می باشد. باید افزود که مقاله بینیاز برگرفته از ترجمه مقاله «کهنترین برگههای قرآن کشف شده در صنعا و اهمیت آن برای تاریخ رسم الخط قرآن» به قلم دکتر گرد پوئین و مقاله «آغاز نگارش قرآن: آزمایشات [فیزیکیشیمیایی] روی دست خطها و عناصر هنری برگههای قرآن صنعا» به قلم هانسکاسپرگراف فون بوتمر است. نیز در همانجا ترجمه کامل مقاله «قرآن به مثابه یک محصول دسته جمعی» به قلم کارلهاینتس اولیگ» آمده است و در این گفتار هر کجا به اولیک ارجاع شده مراد همان مقاله و همان مرجع است. ضمنا مقاله اولیگ در سایت دانشگاه زارلند منتشر شده است.
[۹۴] . تلغری زاده، همانجا.
[۹۵] . به ویژه اختلافات فراوان در روایت مربوط به جمع قرآن از دوران ابوبکر تا عثمان چندان آشفته و متناقض است که گرچه در وثاقت و سندیت قرآن و اثبات وثاقت از طریق تواتر شبهه افکن است اما به واقع ظرفیت اثبات عدم وثاقت قران را ندارد و از این رو کسانی چون نولدکه و دیگران نیز تصریح کرده اند که نباید به این نوع روایات تکیه و احتجاج کرد. برخی از پژوهشگران مسلمان نیز روایات غالبا متناقض مربوط به جمع قرآن در عصر خلفا را به تفصیل مورد نقد و واکاوی قرار داده و در نهایت بیاعتباری آنها را در مورد ادعای عدم وثاقت قرآن و تحریف در آن را نشان داده اند. از جمله خویی در البیان در این زمینه با دقت و گستردگی بحث کرده و تناقضات گاه غیر قابل بین آنها را نشان داده است.
[۹۶] . یکی از استدلالهای سنتی و رایج استناد به برخی آیات قرآن است. مانند آیات ۹ حجر و ۴۱ و ۴۲ فصلّت و اصل اعجاز. نیز به اصل «تواتر» (اثبات قرآن از طریق تواتر) استناد شده است. بنگرید به: معرفت، التمهید، الجزء الثامن، ص ۳۷-۴۷.
اما باید توجه داشت که این نوع استدلالها کاملا درون دینی است و برای مؤمنان مقنع و تقویت کننده ایمان است اما برای غیر مؤمنان و یا مؤمنان تاریخی اندیش حداقل به تنهایی مفید و مقنع نیست. زیرا اگر سلسله تواتر تاریخی قرآن کنونی به وحی و زمان پیامبر اثبات و مستند نگردد و حتی شبهه دخل و تصرف در زمان خلفای راشدین و پس از آن جدی گرفته شود، روشن است که دیگر وجود چنان آیاتی گرهی نمی گشاید. چرا که در این صورت می توان احتمال داد که این شمار آیات بعدها به مقتضای رواج و تثیبت برخی آموزههای دینی پیرامون اسلام و وحی و نبوت بر قرآن افزوده شده و یا ممکن است ادعا شود که این آیات تفاسیر دیگری دارند.
[۹۷] . نولدکه، ص ۲۸۹.
[۹۸] . نولدکه، ص ۳۲۰.
نیز: مدرسی.
[۹۹] . نولدکه (ص ۳۲۱) به نقل از طبری و قرطبی.
البته در این میان نکته ظریفی وجود دارد و آن این که احتمال دارد کلمه درست «خَرق» و در نتیجه «خرّاق المصاحف» بوده که بعدها در نسخه برداریها نقطه «خ» افتاده و تبدیل به «حرّاق» شده است. عنوان «شقاق المصاحف» مؤید این احتمال است. در این مورد بنگرید به: رامیار، تاریخ قرآن، ص ۴۳۱ و منابع مختلف و متنوع وی. .
[۱۰۰] . دلیل آن دقیقا روشن نیست. احتمالا بدان جهت بوده که طبق نقل روایات حفصه حاضر نبود قرآن را به خلیفه بدهد و عثمان با اصرار و با تعهد به این که قرآن را به او باز خواهد گرداند قرآن را به امانت گرفت و در این صورت وفای به عهد کرده است. در عین احتمالات دیگر منتفی نیست. شاید به دلیل انطباق کامل آن با قرآن رسمی عثمانی بود و یا به دلیل حفظ حرمت قرآن معتبر ابوبکر و معتمد عمر چنین استثنایی پدید آمد.
اما در مورد سرنوشت قرآن حفصه گزارش شده که این قرآن نزد حفصه همچنان ماند تا در زمان خلافت معاویه مروان والی مدینه یک بار آن قرآن را از حفصه خواست اما او نداد. پس از درگذشت حفصه در سال ۴۵ هجری) مصحف به دست بردارش عبدالله بن عمر افتاد و مروان بار دیگر کس فرستاد و این بار آن را از عبدالله ستاند و فرمان داد که آن را از میان ببرند تا شبههای در باب مصاحف عثمانی پدید نیاید. عالم زاه، مدخل ابوبکر «ابوبکر» در جلد پنجم دایره المعارف بزرگ اسلامی، ص ۲۳۶.
[۱۰۱] . به روایت حجتی (تاریخ قر؛ن کریم، ص ۴۵۷-۴۵۸) برخی از خاورشناسان مانند بلاشر و دیگران معتقدند که علی کار عثمان را منحصرا در جمع و تدوین قرآن تأیید نموده و از وی دفاع کرده است نه رفتاری چون سوزاندن مصاحف دیگران. البته پژوهشگر مسلمان معاصر صبحی الصالح به آن پاسخ می دهد و نظریه بلاشر را مردود می شمارد. حجتی پس از این گزارش خود می افزاید «باید گفت روایات شیعیهمان طور که بلاشر معتقد است- در جهت احراق مصاحف، از کار عثمان خرده گیری می نماید».
در مورد ماجرای سوزندان و یا نابود کردن مصاحف متعدد در زمان عثمان از مواضع و منظرهای مختلف و چه بسا متضاد می توان سخن گفت. آیا از نظر مذهبی این کار مجاز بود؟ به ویژه اگر پای سوزاندان آیات الهی در میان باشد. اگر این اسناد حفظ می شد واقعا در کار وثاقت قرآن رسمی خللی ایجاد می شد؟ اصولا در نابودی قرآنها و مصاحف رایج و تثبیت قرآن رسمی حکومتی انگیزههای سیاسی نیز دخالت داشت؟ اگر مصاحف گذشته می ماندند بعدها نمی توانستند حداقل به عنوان اسناد مهم تحقیق در تاریخ اسلام و آیات وحی و در نهایت «دین اسلام» به معنای متأخر آن مورد استفاده محققان قرار گیرند؟ پاسخ به این نوع پرسشها پس از چهارده قرن و در شرایط کنونی و با معیارهای فرهنگی و دینی و تحقیقی امروزین بسیار دشوار است. زیرا معیارهای مذهبی و علمی و فرهنگی و نظام ارزشی و سیستم ارجیحات کنونی از جمله برای مسلمانان با گذشته تفاوت بنیادین یافته است. آنچه روشن است این است که در آن شرایط با معیارهای دینی آن زمان نه نابودی مصاحف غالبا مخدوش (حداقل از نظر اصحاب و هیئت تدوین کننده قرآن برگزیده دستگاه خلافت) و یا دست کم محل اختلاف نه منع شرعی داشته و نه وجود انواع مصاحف اختلاف افکن به مصلحت دین و دینداران از جمله دستگاه خلافت و خلفا بوده است. قطعا از نگاه تحقیقی صرف وجود آن مصاحف امروز در کارهای پژوهشی بسیار با ارزش بودند اما در آن زمان نه چنین نگاهی وجود داشت و نه چنین ضرورتی و چنان کارکردی برای آن مصاحف حس می شد. بگذریم که امروز حتی از همان نسخه اصلی قرآن عثمانی نیز ظاهرا چیزی باقی نمانده است. در آن زمان آنچه برای خلافت و اصحاب از اولویت برخوردار و به مصلحت همه بود حفظ اعتبار آیات وحی و یگانگی و وحدت مؤمنان حول قرآن بود.
[۱۰۲] . رامیار، تاریخ قرآن، ص ۳۳۶.
[۱۰۳] . در خزائن الآثار مسجد حسینی قاهره مصحفی وجود دارد که گفته می شود از مصاحف «امام» (مصحف گردآورده شده به دست عثمان) است اما زرقانی در «مناهل العرفان فی علوم القرآن» در این مورد تردید می کند و می گوید از نظر فنی این انتساب درست نمی نماید. ایازی، ص ۱۸۶
نیز: احمدیان، ص ۱۵۷ به نقل از همان کتاب زرقانی: «مناهل العرفان». وی عکس صفحهای از قرآن عثمانی را با خط کوفی قدیم در پایان کتاب آورده که ظاهرا اشارتی به همین نسخه است. نویسنده می افزاید تا قرن هشتم باقی بود و ابن الجزری دو مصحف از این مصاحف را دیده است یکی مصحف شام و دیگری مصحف مصر و همین مصحف مصری فعلا در موزه آثار قدیم مسجد حسینی در مصر موجود است.
برگشترسر (ص ۴۴۸) آورده که نقل شده که ابوعبدالله قاسم بن سلّام (درگذشته ۲۲۳ یا ۲۲۴) قرآنی را در یکی از خزینههای ایران یافته که خون عثمان بر آن بوده است که البته نویسنده می گوید بنیاد این روایت سست است.
همان محقق در همان منبع (جلد سوم تاریخ القرآن نولدکه، ص ۶۹۵) می گوید مخطوطات قدیم غالبا تاریخ روشنی ندارند. غالب این قرآنهای مخطوط از قرآن از قرن چهارم به بعد است.
رامیار (تاریخ قرآن، ص ۴۶۵-۴۶۶) می گوید: «مردم اهل سنت، از قرطبه و غرناطه گرفته تا به سمرقند و بخارا، تا امروز نسخههای فراوانی را به نام مصاحف عثمانی شناخته اند. نخست کواترمر (قواترمر) نشانه هایی از این مصاحف گرد آورد. بعد، بر مبنای کار او، «کازانوا» مطالعات خود را ادامه داد و شانزده نسخه را نشانی داد. اما آنچه گفته شده بیشتر منسوب به آن مصاحف است و از اصل آنها خبری نیست. چندی از دوره عثمان گذشته بود و بخصوص در قرن چهارم هجری بود که به علت مسابقه در داشتن مصاحف عثمانی نسخههای زیادی به عثمان نسبت داده شد. از آثار این نسخهها فقط کتب تاریخ و قرائت مانده است. نمونهای از آنها که مانده مصحف سمرقندی است». شرح مصاحف مختلف منسوب به عثمان و تاریخچه آنها را در رامیار (صفحات ۴۶۶-۴۷۰) و حجتی (۴۶۰-۴۶۲) ملاحظه کنید.
[۱۰۴] . شرح آن در جلد سوم تاریخ القرآن نولدکه تحقیق برگشترسر.
[۱۰۵] . سیوطی (الاتقان، جلد ۱، ص ۱۹۵) عثمان، علی، ابی، ابن مسعود، ابودرداء و ابوموسی اشعری را هفت قاری مشهور از اصحاب می شمارد.
[۱۰۶] . باید توجه داشت که گرچه شماری از قرآن پژوهان قرائت هفتگانه با موضوع با نزول قرآن به هفت حرف، که پیش از این بدان اشارت رفت، یکی می دانند اما برخی دیگر این دو را یکی نمی شمارند. در این مورد بنگرید به: خویی، سید ابوالقاسم، بیان در علوم مسایل کلی قرآن (ترجمه فارسی البیان)، جلد اول، ۲۳۰-۲۳۵
[۱۰۷] . از جمله بنگرید به دو تألیف از قاری و قرائت شناس سده هشتم و نهم هجری ابن الجزری:
النشر فی القرائات العشر
منجدالمقرئین و مرشد الطالبین
در مورد اختلافات مصاحف ذیل همین عنوان کتابها و آثاری از برخی محققان نامدار سدههای نخست اسلامی پدید آمده است که البته اغلب آنها امروز در اختیار نیستند. از جمله می توان به این آثار اشاره کرد:
کتاب اختلاف مصاحف الشام و الحجاز والعراق، ابن عامر، درگذشته با سال ۱۱۸ هجری
کتاب اختلاف مصاحف اهل المدینه والکوفه والبصره، کسائی، درگذشته به سال ۱۸۹ هجری
کتاب اختلاف اهل الکوفه والبصره والشام فی المصاحف، از فرِّاء، درگذشته به سال ۲۰۷ هجری
کتاب اختلاف المصاحف، از خلف بن شام، درگذشته به سال ۲۲۹ هجری
کتاب اختلاف المصاحف، ابی حاتم سجستانی [اختلاف در مصاحف اصحاب]، درگذشته به سال ۲۴۸ هجری.
البته کتهابهایی با عنوان «المصاحف» در همان چند سده نخست اسلام نوشته شده که عمدتا در باره تاریخ قرآنها و اختلافات متون و قرائتهای مصاحف سخن گفته اند. مانند المصاحف ابن ابی داود سجستانی (درگذشته به سال ۳۱۶) و المصاحف ابن انباری (درگذشته به سال ۳۲۷) و المصاحف ابن اشته اصفهانی (درگذشنه به سال ۳۶۰) و المصاحف ابن مقسم (درگذشته به سال ۳۶۲) و کتاب غریب المصاحف وراق.
این گزارش با استفاده از رامیار (تاریخ قرآن، ص ۳۳۳-۳۳۴) تنظیم شده است.
[۱۰۸] . برگشترسر، جلد سوم از تاریخ القرآن اثر نولدکه، ص ۵۴۱-۵۴۲.
[۱۰۹] . نولدکه، ص ۲۹۲-۲۹۸.
در مورد ترتیب سورهها دو نظر وجود دارد یکی این که ترتیب سورهها توقیفی است (یعنی به فرمان پیامبر چنین نظمی انجام شده) و دیگر این که به اجتهاد اصحاب در دوران پس از پیامبر چنین نظم و نظامی یافته است. سیوطی (الاتقان، جلد ۱، ص ۱۷۰) پس از گزارش دو نظریه می گوید جمهور اصحاب آن را اجتهادی می دانند که با اجتهاد اصحاب شده است.
[۱۱۰] . از جمله بنگرید به صفحه ۲۸۰-۲۸۴ نولدکه.
[۱۱۱] . گشترسر و أ. برتیسل، جلد سوم تاریخ القرآن نولدکه، ص ۴۴۴-۴۴۵. نمونه هایی نیز در همان جا ذکر شده است.
[۱۱۲] . برگشترسر و أ. برتسیل، ص ۴۴۷-۴۹۵.
رامیار (تاریخ قرآن، ص ۴۴۹-۴۵۰) می نویسد: «می گویند خطاهای املایی در رسم مصحف عثمانی است. می گویند همان رسم الخطی که خود برگزیده بودند، یک نواخت به کار نبردند. می گویند مصاحفی که به اطراف فرستادند، یک شکل و یک نوشته نبود و یا «لحن» بدان راه یافته بود. ولی فراموش نکنیم که خط در مراحل اولیه بود. الفبا ناقص بود. نقطه و اعراب نداشت و اضافه برآن، الف و یاء را در دو کلمه نمی نوشتند. یک چنان رسم الخطی پیداست که به هر نوع قراتی مجال بروز می دهد. به اضافه که آنها هم در کار نوشتن بیتجربه بودند و گاهی یک کلمه را چند گونه می نوشتند». شرح بیشتر و دکر نمونهها در همانجا.
باید توجه داشت که به گفته نولدکه (ص ۳۴۰-۳۴۱) در همان دورانی که قرآن مکتوب نیز وجود داشت قاریان و مدرسان قرآن عمدتا از حافظه استفاده می کردند و آیات را از بر می خواندند چرا که این قاریان غالبا خواندن و کتابت نمی دانستند. در واقع مکتوبات متن کمکی شمرده می شد. عملا نیز مخطوطات واقعا اندک بود.
همین استفاده از حافظه و اعتبار آن می توانست در مکتوبات بعدی قرآن تغییراتی ایجاد کند. چنان که در روزگار پیش از اسلام نیز روحانیان زرتشی بیشتر به حافظه وحفظ ادعیه و اذکار دینی بها می دادند و در اواخر ساسانیان بود که اوستا در چند نسخه مکتوب شد.
[۱۱۳] . تلغزی زاد، همانجا.