برگی از دفتر ایام-ایکاش به جای حجاب حیا و وجدان و راستی اجباری بود

اشاره: در ایمیلی که الان دریافت کردم مطلبی آمده که به راستی دریغم آمد که شما را از خواندن آن محروم کنم. البته مطلب بیش از این بود و همراه با چند عکس تلخ و دردناک که گزنده وجدان آدمی بود ولی من قسمت اول و جملات پایانی آن را برای شما نقل می کنم. nn پسري که پولهاي مچاله شدشو آروم گذاشت جلوي فروشنده و گفت:nnبراي روز پدر يک کمربند مي خوام..nnفروشنده:چه جنسي باشه؟nnnپسر کوچولو:n..n..n..n..n..n..n..n..nفرقي نميکنه فقط دردش کم باشه…nnnnکاش به جای حجابnnحیا اجباری بود nnشرف اجباری بودnnراستی و درستی اجباری بود nn کاش داشتن معرفت و وجدان اجباری بود n

Share:

More Posts

Send Us A Message