کوتاه و گویاnnروزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاکهایnپایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟nمورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسیدnو من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم. حضرت سلیمان فرمود: توnاگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی.nمورچه گفت: تمام سعی ام را می کنم… حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کارnمورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت:nخدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آ ورد…nnتمام سعی مان را بکنیم، پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست…n
گفتگویی که گویی دو طرف حرف هم را نمی شنوند!
داستان تحمیل حجاب اجباری در جمهوری اسلامی دیرینه سال است و به ماه های اول عمر جمهوری اسلامی باز می گردد. نخستین کسی که این