بخشی مهم از سيره نبوي، رفتار همسران پيامبر با وي و رفتار او با زنان است. اهميت آن نيز به آن است كه اين بخش از سيره هم در فقه و هم در اخلاق اسلامي انعكاس پيدا كرده و منتهي به احكام فقهي و اخلاقي شده و براي مسلمانان، بويژه در حوزه رفتارهاي خانوادگي، همواره الهام بخش و آموزنده است. گرچه سيره نبوي در ارتباط با همسران منحصر به قرآن نيست اما از آنجا كه در اين سلسله گفتارها برآنيم تا سيره را فقط در قرآن بررسي كنيم، با استناد به برخي موارد در ارتباط با رفتار متقابل پيامبر با همسرانش، همين موارد را مورد بحث و تحقيق قرار خواهيم داد. اين موارد زياد نيستند اما به خوبي از فضاي خانواده و ارتباط زنان با همديگر و ارتباط آنان با حضرت رسول و عكسالعمل آن حضرت در برابر آنان حكايت ميكند.
1- رفتار زنان با هم
در آيه 11 سوره حجرات آمده است: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ »[1]
در مورد شأن نزول اين آيه، آراي مختلفي اظهار شده است كه عموماً متكي به روايات است و نميتوان يكي از آنها را قاطعانه پذيرفت. از جمله گفته شده است كه عايشه و حفصه، امسلمه را مسخره ميكردند. گفته شده است امسلمه با پارچهاي سفيد دو كشاله ران خود را بسته بود و دو طرف پارچه از پشتش آويزان بود. عايشه ميگفت: ببينيد! چه چيزي مانند زبان سگ از پشت او آويزان است! نيز گفته شده است كه عايشه امسلمه را به خاطر كوتاهي قدش مورد استهزارء قرار ميداده است. نيز روايت است كه اين آيه پس از آنكه عايشه صفيه را با خطاب «يهودي» و «يهوديزاده» مورد تحقير قرار داد، نازل شد و پيامبر فرمود: چرا به او نگفتي كه پدرم هارون است و عمويم موسي و شوهرم محمد؟!
ظاهراً مسلم است كه آيه درباره تمسخر زني يا زناني از زنان پيامبر به وسيله زني يا زناني ديگر وي نازل شده است. در اين صورت، ميتوان تا حدودي فضاي خانوادگي پيامبر و نوع ارتباطشان را با هم دريافت. به گزارش قرآن و به ويژه روايات، غالباً روابط بين هووها دوستانه نبوده و گاه خصمانه نيز ميشده است. به ويژه جبهه عايشه و حفصه، همواره موجب آزار زباني و عملي زنان ديگر بوده است. ميتوان اين وضعيت را به چند عامل منسوب كرد:
1- طبيعت چند همسري و خصومتهاي طبيعي و رقابتهاي عادي بين هووها.
2- عقب ماندگي فرهنگي مردمان آن دوران عربستان به ويژه زنان.
3- زندگي تقريباً مشترك زنان به دليل عادي بودن و يا فقر اقتصادي.
2- رفتار متقابل همسران با پيامبر
در اين مورد به دو موضوع مهم ميپردازيم. يكي آيات 1تا5 سوره تحريم است، و ديگر، آيات 28و 21 سوره احزاب. اين آيات، هم به شكلي روابط زنان با هم را نشان ميدهند و هم رفتارشان را با پيامبر و هم عكسالعمل وي با زنانش را بازگو ميكنند.
در آيات اول تا پنجم سوره تحريم چنين آمده است:
« يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ / قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ / وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ / إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ / عَسَى رَبُّهُ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِّنكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا »[2]
در اين آيات چند موضوع مطرح شده است كه عموماً با ابهام و پرسش مواجهاند و لذا همواره بين مفسران محل بحث و مناقشه بوده و هست و هركدام به استناد و روايات وارده در شأن نزول آيات، رأيي برگزيده و حداقل نظري را ترجيح داده است.
موضوعات محوري آيات عبارتند از:
- پيامبر«چيز» ي را بر خود حرام كرده بود.
- دليل آن تحريم نيز خشنودي همسرانش بوده است
- گاه ميتوان سوگندي را به شرط دادن كفاره شكست.
- در اين ارتباط پيامبر رازي را به بعضي از همسرانش گفت.
- چون آن راز آشکار شد، پيامبر بخشي از راز را بيان كرد و از بخش ديگر چشم پوشيد
- وقتي راز مگو آشكار شد، افشا كننده گفت چه كسي تو را از آن خبر داد، پيامبر فرمود: خداوند آگاهم كرد
- دو زن در اين ميان مقصر قلمداد ميشوند و لذا از آنان خواسته شده است توبه كنند.
- اگر پیامبر شما را طلاق دهد (ظاهراً آن دو زن مورد خطاب هستند)، خداوند براي وي همسراني بهتر و نيكوتر ميدهد.
در شأن نزول اين آيات، طبق روايات، سه نظر ابراز شده است كه به اختصار اينهايند:
1- زني به نام امشريك خود را به پيامبر بخشيد اما آن حضرت به خاطر رعايت حال همسرانش و خشنودي آنان، آن هبه را نپذيرفت. در اين نظر، اين مطلب تحريم آن زن به وسيله پيامبر مطرح بوده است. البته این مطلب در آيه 50 سوره احزاب آمده است اما به نظر ميرسد ربطي به اين آيات نداشته باشد چرا كه با مجموعه مطالب مطرح شده در اين پنج آيه همخواني ندارد.
2- پيامبر پس از نماز صبح به حجرههاي همسرانش سر ميزد. نزديكي از نزدیکان همسرانش (زينب دختر جحش يا سوده و يا امسلمه و يا حفصه) عسلي برايش هديه آورده بودند و آن زن براي پيامبر از آن عسل شربت درست ميكرد. وقتي پيامبر وارد ميشد تا سلام كند و بگذرد، او را نگه ميداشت تا شربت را به او بدهد. عايشه حسادت كرد و به همسران ديگر گفت وقتي پيامبر نزد شما آمد تاسلام كند، بگوييد دهانت بوي مغافير (صمغ گياهي بسيار بد بو) ميدهد، تا به اين وسيله پيامبر را از ماندن بيشتر در يك جا و نوشيدن شربت منع كنند. عايشه به محض ديدن پيامبر، بيني خود را گرفت و گفت: مغافير خوردهاي؟ فرمود: نه، نزد فلان زن، شربتعسل خوردهام. عايشه گفت: حتماً زنبور عسل از شيره مغافير مكيده است. پيامبر براي رضايت همسرانش سوگند ياد كرد كه ديگر از آن شربت ننوشد.
طبق اين رأي، رازي كه پيامبر به برخي همسرانش گفت، مربوط به تحريم شربت بود و حضرت نميخواست خبر اين تحريم به گوش صاحب عسل برسد و ناراحت شود.
3- پيامبر معمولاً اوقات فراغت روزانه خود را نزد يكي از همسرانش ميگذراند. روزي نوبت حفصه بود اما به محض ورود پيامبر، حفصه اجازه گرفت تا براي انجام كاري نزد خانوادهاش برود. پيامبر ماريه را نزد خود خواند. حفصه پس از بازگشت وقتي فهميد ماريه نزد پيامبر بوده است، خشمگين شد و در حالت اعتراض شديد گفت: در روز من، در حجره من، با غيرمن؟! هرگز! «پيامبر به انگيزه آرام و راضي كردن حفصه فرمود: ماريه را بر خود حرام ميكنم و سوگند به خدا كه ديگر با او خلوت نكنم، و تو اين مسأله را با كسي در ميان مگذار» ولي حفصه بلافاصله عايشه را از اين ماجرا باخبر كرد. البته ذیل همين روايت، نظر ديگري اظهار شده آن اين كه حفصه از تحريم ماريه قانع نشد و پيامبر براي آرام و خشنود ساختن وي، ناچار شد او را از خليفه شدن ابوبكر و پس از آن عمر پس از وفات خود، آگاه ساخت و حفصه اين خبر را به عايشه داد و به پدرش رسانيد. طبق اين تفسیر آنچه به صورت راز مطرح بوده است، همان تحريم ماريه است كه به حفصه گفته شد ولي او آن را افشا كرد.
در اين ميان به نظر ميرسد كه خبر مربوط به ماريه قابل قبولتر باشد و حداقل با ظواهر آيات سازگارتر است. البته قابل ذكر است كه از روايت اخير مبني بر خبر دادن از خلافت ابوبكر و عمر آشكارا بوي جعل و اختلافات فرقهاي ميآيد. اما به هر حال اكنون و حداقل در ارتباط با بحث كنوني ما شأن نزول آيات مورد بحث چندان مهم نيست.[3] آنچه قابل توجه و استناد اين است كه اولاً همسران پيامبر با هم رقابت و درگيري و اختلاف داشتند و ثانياً گاه با همسرشان نيز كشمكش و اختلاف پيدا ميشد. دلايل و زمينههاي اختلاف نيز مانند زمينهها و عوامل اختلافات ديگر بين آدميان و به ويژه بين هووها (همبو) در تمام ادوار تاريخ و در تمام جوامع است و از اين نظر بين همسران متعدد پيامبر و نوع ارتباط آنان با هم و با همسرشان تفاوتي وجود ندارد. درست است كه پيامبر قبل از همسري براي زنان، پيامبر بود اما در ارتباط ويژه خانوادگي و زناشويي، فرقي بين او و ديگران نبود. در چنين خانوادههايي به طور طبيعي انگيزههايي چون رقابت، حسادت، منافع مادي و سياسي و اجتماعي، عقدهها و گاه مسأئل غريزي و عاطفي زمينهساز بگو مگوها و اختلافها و درگیريها ميشود و در اين ميانه به هر حال يك پاي مسأله و گاه اختلاف و دعوا شوهر است. اما آنچه اكنون و در بحث سيره نبوي و در ارتباط با آيات مورد گفتوگو مهم است، رفتار پيامبر با چندتن از همسرانش پس از پديد آمدن يك اختلاف و يا سوء تفاهم است. طبق آيات، ظاهراً پيغمبر پذيرفته است كه خلوت كردنش با ماريه در نوبت حفصه و در منزل او و يا نوشيدن شربت مغافير اشتباه بوده است و او قول ميدهد كه تكرار نشود و يا جبران كند. وي به عنوان تضمين عهد خود و جلب رضايت همسر و يا همسرانش حتي ماريه و يا شربت را بر خود حرام ميكند و حتي حاضر ميشود كه امتياز ويژهاي به يكي از زنانش بدهد تا او را ساكت و آرام كند. سرانجام خداوند دخالت ميكند و ماجرا را به سود پيامبرش فيصله ميدهد.
در اين ماجرا دو نتيجه بدست ميآيد: 1- خلق عظيم و حسن سلوك كم نظير نبي گرامي اسلام با زنانش و آن هم در ميان اعراب خشن و بياعتنا به حقوق و منزلت زنان، 2- فقدان علم غيب (حداقل در همه حال) و امكان ارتكاب اشتباه (و نه البته گناه شرعي) پيامبر. به هرحال طبق اين آيات، پيامبر اسلام در زندگي شخصي و خانوادگي به تغبير قرآن، «بشررسول» است (اسراء/93) و خانواده او نيز مانند ديگر خانوادهها است و به هر حال مسأئل و مشكلات خاص خود را دارد و پيامبر نيز به عنوان همسر و مدير خانه از طريق عادي و عاقلانه و مدبرانه به مشكلات و اعتراضات رسيدگي ميكند.
و اما مورد ديگر از رفتار متقابل حضرت رسول با همسرانش، آيات 28 تا 31 احزاب است:
« يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا/ وَإِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا/ يَا نِسَاء النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا / وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا »[4]
در باره علت نزول اين آيات گفته شده است كه پس از جنگ خيبر پس از آن پيامبر غنايم را تقسيم كرد برخي و يا تمام همسرانش به اعتراض برخاسته و گفتند: «آنچه كه به دست آوردهاي را به ما بده» اما حضرت فرمود اموال را طبق فرمان الهي بين مسلمانان تقسيم كرد. زنان خشم گرفتند وگفتند: « شايد فكر ميكني اگر ما را طلاق دهي، هم طرازهايي از قوم خود پيدا نميكنيم كه ما را به همسري برگزينند؟». آنگاه وي از تمام همسران کناره گرفت و در منزل ماريه (ام ابراهيم) اقامت گزيد. گويا وي تصميم داشت آنان را طلاق دهد و لذا گفتهاند كه بيستونه روز صبركرد تا زنان از عادت ماهيانه پاك شوند آنگاه طلاق ممكن شود. در اين زمان آیات فوق نازل شد. آيات نيز، چنان كه از مضامين آنها برميآيد، نوعي ميانجيگري خداوند است، چرا كه زنان را دعوت به انتخاب ميكند، يا خدا و رسول را انتخاب كنند و در پارسايي و قناعت زندگي كنند و يا دنيا و تمتعات آن را و البته جدايي از پيامبر را.
در اين آيات نيز رفتار متقابل همسران و پيامبر به روشني گزارش ميشود. همسران متوقعند و رفاه بيشتر طلب ميكنند و خدا و رسول بدان تن نميدهند. اما عكسالعمل خدا و رسول در برابر خواستههاي زنان، بسيار مهم و الهام بخش است. چرا كه با زنان فزون خواه و معترض، انساني، مختارانه، حقوقي و محترمانه برخورد ميشود نه حاكمانه و خشونت گرايانه و يك سو همراه با تضيع حقوق قانوني و رسمي آنان. در واقع بايد گفت مردخانه، كه پيامبر و پيشواي اخلاقي و سياسي جامعه هم هست، حق دارد با معيارهاي مقبول خود زندگي كند و توقع دارد خانواده او نيز چنان باشند، اما زماني كه، به هر دليل، آنها نخواستند، كاري نميشود كرد ولي حق انتخاب دارند و خود بايد آيندهشان را بدون اكراه انتخاب كنند. در چنان شرايطي كه زنان را حقي در ازدواج و طلاق و يا معيشت و نوع زندگي نبود و يا اندك بود، چنين رفتار انساني و متمدنانهای يك تحول مهم انساني و حقوقي در ارتباط با زنان و مسأله جنسيت است.
[1] . اي مؤمنان! نبايد كه قومي، قوم ديگر را به ريشخند بگيرند، چه بسا اينان از آنان بهتر باشند، و نيز زناني زنان ديگر را، چه بسا اينان از آنان بهتر باشند، و در ميان خويش عيب جويي مكنيد، و يكديگر را به لقبهاي بد مخوانيد. پس از ايمان، گرايش به فسق، بد رسمي است، و هركس (از اين كار) باز نگردد، اينانند كه ستمگرانند.
[2] . اي پيامبر چرا در طلب خشنودي (بعضي از همسرانت) چيزي را كه خداوند بر تو حلال گردانده است، تحريم ميكني؟ و خداوند آمرزگار مهربان است/ به راستيكه خداوند شكستن سوگندهايتان را (با دادن كفاره) برشما رواداشته است، و خداوند سرور شماست و او داناي فرزانه است/ و چنين بود كه پيامبر سخني را پوشيدهوار به بعضي از همسرانش گفت، و چون آن را (آن زن به زني ديگر) خبر داد، و خداوند او را از آن آگاه كرد، بخشي از آن را (در عتاب به خود آنان) بيان داشت و از بخش ديگر صرفنظركرد، و چون آن زن (صاحب راز و افشاگرآن) را از آن آگاه كرد، گفت چه كسي تو را از اين خبر داد؟ فرمود مرا خداوند داناي آگاه با خبر كرد/ اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه كنيد، و به راستي هم دلهاي شما برگشته است (ازگناه شما درميگذرد)، و اگر در برابر او همدستي كنيد، بدانيد كه خداوند دوست اوست و جبرئيل و صالح (ترين) مؤمنان، و فرشتگان نيز پشتيبانند/ چه بسا اگر شما را طلاق دهد، پروردگارش براي او همسراني بهتر از شما جانشين گرداندكه زناني مسلمان، مؤمن، فرمانبردار، توبهكار، پرستشگر خداوند، روزهدار، اعم از بيوه و دوشيزه باشد.
[3] . باید توجه داشت که روایات مذکور در باب شأن نزول آیات، چندان با شخصیت و منش و جایگاه بلند نبوی سازگار نیست و به سادگی نمیتوان آن را پذیرفت. نقل این اسباب نزول صرفاً برای روشنتر شدن ابهامات آیه و گزارشهای تاریخی انجام شد.
[4] . اي پيامبر به همسرانت بگو اگر زندگاني دنيا و تجمل آن را ميخواهيد پس بياييد تا بهرهمندتان سازم و به رهايشي نيكو رهايتان كنم/ اگر خداوند و پيامبر او و سراي آخرت را ميخواهيد بدانيد كه خداوند از براي نيكوكاران شما پاداش بزرگ آماده ساخته است/ بگو اي زنان پيامبر هركس از شما مرتكب كار ناشايست آشكار شود، عذاب او دو چندان ميشود و اين امر به خداوند آسان است/ و هركس از شما در برابر خداوند و پيامبرش فروتني و تسليم پيشه كند، و كار شايسته پيش گيرد، پاداش او را دوبار (دو چندان) ميدهيم و براي او روزي ارزشمند فراهم سازيم.