سیما و سیره محمد در قرآن ۲۴-بخش پنجم: فصل دوم- پاسخ به چند پرسش پيرامون همسران پيامبر

در فصل نخست ضمن معرفي همسران پيامبر تاريخچه مختصري از آنان نيز ارائه شد تا با آنان و تاريخ و چگونگي ازدواجشان با پيامبر آشنا شويم. در اين فصل به چند نكته و يا پرسش پيرامون همسران پيامبر اشاره مي‌كنيم. يكي دلايل ازدواجهاي پياپي و متعدد پيامبر است، دوم معنا و مفهوم اهل بيت و جايگاه اجتماعي آنها و سوم ايجاد اصلاحات حقوقي در حوزه زن و خانواده از طريق رفتار پيامبر با همسرانش.

1- دلايل تعدد زوجات پيامبر

از دير باز يكي از پرسش‌هاي مهم در سيره نبوي، مسأله ازدواجهاي مكرر پيامبر اسلام در مدينه است. به ويژه زماني اين پرسش جدي‌تر مي‌شود كه مي‌بينيم پيامبر جواني و ميان سالي را با يك همسر، آن هم زني بيوه و دو همسر ديده، گذرانده ولي در ثلث آخر عمرش پياپي ازدواج كرده و پيوسته بر اعضاي زنانش افزوده است. اگر سال هفتم هجرت را سال پايان ازدواجهاي پيامبر بدانيم، پس از خديجه در طول سيزده سال وي حداقل ده همسر (سوده، عايشه، زينب، حفصه، ام‌سلمه، زينب دختر خزيمه، جويريه، صفيه، ام‌حبیبه و ميمونه) و دو كنيز (ماريه و ریحانه) اختيار كرده است. يعني تقريباً هر سال يك همسر جديد. البته اگر زنان مطلقه و يا به دلايلي درگذشته و قبل از آمدنشان به خانه پيامبر را به شمار آوريم، هر سال به دو همسر نيز مي‌رسد. اين پرسش مطرح است دليل با دلايل اين همسرگزيني‌ها و چند همسري‌چه بوده است؟

در تحليل اين پديده، از گذشته تا كنون، دو ديدگاه متناقض و كلي وجود دارد، گروهي از تحليلگران و تاريخ نگاران اين تعدد ازدواجها را كاملاً و يا عمدتاً برآمده از كامجويي جنسي و زن دوستي مفرط پيامبر دانسته‌اند (كه البته اينان غالباً از اغراض و تعصب خالي نيستند)، و در مقابل شماري از مورخان و به ويژه مؤمنان نظريه نخست را مردود دانسته و دلايل اين چند همسري را به مقتضاي شرايط و صرفاً بنا به مصلحت انديشی­‌هاي سياسي و اجتماعي و حتي به سود زنان تفسير و تحليل كرده و مي‌كنند. گروه اول فارغ از نگاه درون ديني و يا باورهاي ايماني (و البته گاه با اهداف معين)، با استناد به برخي از گزارش‌هاي تاريخي و به ويژه روايات موجود در تاريخ‌ها و سيره‌ها و حتي آيات قرآن (مانند ماجراي زينب دختر جحش و همسر زيد) و يا جواني و زيبايي تقريباً تمام زنان پيامبر، حداقل دليل اصلي اين همسر گزيني‌ها را علاقه وافر به زن و كامجويي دانسته‌اند.

گروه دوم نيز با استناد به برخي از آيات قرآن و گزارش‌هاي تاريخي و نيز با تكيه به برخي از استدلالهاي كلامي و ايماني (مانند عصمت و خير‌خواهي براي ديگران)، مدعيات منتقدان را مردود و نادرست اعلام كرده و گفته‌اند كه پيامبر اين زنان را فقط و فقط به مقتضاي مصلحت و حكمت از جمله پيوند با قبايل بزرگ و با نفوذ و كاستن از درگیري و جنگ با آنان در نهايت اقداماتي به سود اسلام و مسلمانان اختيار كرده است. واقعيت اين است كه امروز پس از چهارده قرن و گسست بزرگ اطلاعاتي از حوادث و تحولات عصر نبوت و حداقل بي‌اطلاعي از جزئيات رخدادها و شرايط مكه و مدينه در اواسط سده هفتم ميلادي، نمي‌توانيم داوري درست و همه جانبه‌‌اي از حادثه‌اي مانند ازدواجهاي يك شخصيت ديني- سياسي چون پيامبر اسلام داشته باشيم، به ويژه بايد توجه كرد كه بخشي از آن ماجرا به زندگي شخصي و لاجرم انگيزه‌ها و نيت‌ها و حالات فردي باز‌مي‌گردد و روشن است كه تشخيص درست آن تقريباً ناممكن است. اما به استناد مستندات تاريخي و قرآني مي‌توان گفت كه عنصر مصلحت انديشی به نفع برخي زنان و يا به سود نهضت اسلام و مسلمانان هم در برخي همسر گزيني‌هاي پيامبر قابل تشخيص است اما تمام اين ازدواجها را در چنين بستري تحليل كردن دشوار به نظر مي‌رسد.

خيلي سريع نگاهي دوباره به چگونگي همسرگزيني‌هاي پيامبر بيفكنيم تا تحليل آسان‌تر باشد. از ازدواج نخست يعني پيوند با خديجه عبور مي‌كنيم كه وضعيت استثنايي و تا حدودي طبيعي دارد و چندان محل مناقشه هم نيست. ازدواج با سوده نيز خيلي بحث ندارد. او زني بيوه و احتمالا ميان سال بود، هر چند كه حداقل نيمي از عمر پيامبر را داشته ، و از زيبايي و طراوت جواني نيز بهره‌اي نداشت. احتمالاً پيامبر او را صرفاً به خاطر نگهداري از فرزندانش و رسيدگي به امور خانوادگي‌اش انتخاب كرده بود. به او علاقه‌اي هم نداشت. حتي، چنانكه گفته شد، پيامبر تصميم گرفت او را طلاق دهد كه او در ازاي گذشت از نوبتش به سود عايشه مانع اين كار شد. شايد بتوان گفت ازدواج با سوده، آن هم در زماني كه عايشه خردسال را به عنوان نامزد عقدي‌اش دركنار خود مي‌ديد، صرفاً به اقتضاي حفظ و مصلحت خانواده‌اش بود و نگهداري او نيز به انگيزه انساني و حرمت اخلاقي ممكن شد. اما ازدواج با عايشه با چه مصلحتي صورت گرفت؟ اين كه پيامبر بالاتر از پنجاه سال دختر شش يا هفت ساله را به عقد خود درآورد[1]، مي‌تواند با عادي و عرف بودن آن در آن زمان توجيه شود (به ويژه كه در آن زمان كسي بدان اعتراض نمي‌كند)، اما آيا با وجود داشتن همسر (سوده) وگرم بودن فضاي خانواده، توجیهي و مصلحتي در ازدواج با عايشه وجود داشت؟ گفته شده است كه انگيزه پيامبر پيوند با ابوبكر، دوست قديم و يا شفيق وی، و خاندان محبوب بنی تمیم بود. ممكن است چنين هم بوده باشد اما اولاً اثبات آن آسان نيست و ثانياً اين انگيزه به صورت فرضي براي اكثر ازدواجهاي آدميان ديگر هم مي‌تواند مطرح باشد و ثالثاًً اين انگيزه با انگيزه‌هاي ديگر مانعه‌الجمع نيست. درعين حال سوده و عايشه را به دليل نخستين ازدواجهاي پس از خديجه، مي‌توان تا حدودي طبيعي و عادي دانست، اما در مورد حفصه دختر عمر چه مي‌توان گفت؟ با توجه به چگونگي اين ازدواج، احتمال قوي پيامبر به انگيزه دلجويي از زني جوان و بيوه كه همسرش را كه يكي از سرداران مجاهد اسلام بود از دست داده بود و پريشان حال بود و نيز به قصد استمالت از عمر كه پاسخ منفي دو دوستش ابوبكر و عثمان را در مورد پيشنهاد ازدواج حفصه با آنان شنيده بود، خود از حفصه خواستگاري كرد. اما باز بايد گفت كه اين انگيزه درست و انساني به معناي نفي ضروري انگيزه‌هاي ديگر نيست. درباره زينب دختر خزيمه چيز زيادي نمي‌دانيم و لذا نمي‌توان داوري كرد. ماجراي انتخاب ريحانه يكي از اسيران بني‌قريظه نيز چنين است. ظاهراً هيچ دليل موجهي از نظر اجتماعي در اين مورد به چشم نمي‌خورد.

ماجراي ازدواج با زينب دختر جحش نيز به دليل انتساب آن به خداوند چندان جاي چون و چرا ندارد. در مورد جويريه نيز مي‌توان به انگيزه كمك مادي پيامبر به آن دختر اسير استناد كرد اما اين دليل نيز چندان موجه نمي‌نمايد و حداقل با انگيزه‌هاي شخصي ديگر معارض نيست. انتخاب صفيه دختر حيي‌بن اخطب نيز گفته شده است كه به گفته گيورگيو[2]، محمد براي بهبود مناسبات مسلمانان و ساكنان يهودي خيبر، صفيه را به زني گرفت. مي‌تواند چنين هم باشد، اما نمي‌توان به سادگي آن را اثبات كرد و حداقل دلايل ديگر را كاملاً منتفي شمرد. در مورد ام‌حبیبه، با توجه به شرايط آن زن بي‌پناه با فرزند خردسالش در غربت حبشه، انگيزه انساني كاملاً آشكار است. در مورد ماريه بايد گفت كه گرچه او يك كنيز اهدايي بود و ملك محمد شمرده مي‌‌شد اما، چنان كه خواهرش شيرين را بخشيد، مي‌توانست او را هم ببخشد. در مورد ميمونه مي‌توان گفت كه مسأله مصلحت انديشی در آن دخالت داشت. گيورگيو[3] مي‌گويد: «ازدواج محمد با ميمونه يك اقدام سياسي برجسته به شمار مي‌آمد. براي اين كه ميمونه هشت خواهر داشت كه همه زوجه رجال برجسته مكه بودند و محمد بعد از ازدواج با هفت تن خويشاوند مي‌‌گرديد. ابن‌هشام و ابن‌جيب مي‌گويند هركه با ميمونه ازدواج مي‌كرد خويشاوند تمام سكنه مكه مي‌شد. ضمناً ميمونه عمه خالد‌بن وليد هم بود.

جمع‌بندي و تحليل ما در اين قسمت اين است كه ازدواجهاي مكرر پيامبر قطعاً داراي انگيزه‌‌هاي اجتماعي و سياسي هم بود، اما قطعاً انگيزه‌‌هاي شخصي نيز غايب نبوده است. دو نكته در اين زمينه قابل توجه و تأمل است. يكي اين كه تمام ازدواجها را نمي‌توان به مصلحت انديش‌هاي اجتماعي و سياسي منسوب كرد، ديگر آن كه اثبات شئ نفي ماعدا نمي‌كند، منطقاً مي‌تواند دلايل شخصي و اجتماعي هردو وجود داشته باشد. البته در اين ميان عشق به معناي دقيق كلمه و حداقل به معنايي كه عارفان گفته‌اند و به آن «عشق افلاطوني» گويند، در پيامبر نسبت به زنانش ديده نمي‌شود، اما از مجموعه حوادث چنين استنباط مي‌شود كه پيامبر علاقه وافري به جنس مونث داشته است و شايد از توان جنسي بالايي هم برخوردار بوده است. در آن سخن مشهور كه من از دنياي شما سه چيز را برگزيده‌ام: زن، نماز، و عطر را[4]، به صراحت به اين علاقه اشاره شده است. نزول آيه 52 سوره احزاب مويد اين نظر است:

« لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاء مِن بَعْدُ وَلَا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَّقِيبًا »[5]

اين آيه پس از نه همسر بوده است. گرچه گفته شده است اين فرمان با فرمان ديگر در آيه 50 كه مي‌گويد « يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي … » نسخ شده است.[6] در روايتي از امام صادق گفته شده است كه اين آيه اشارتي است به محرمات مورد اشاره در آيه 33 سوره نساء. به هرحال حتي اگر آيه نسخ هم نشده باشد، باز اجازه كنيز داشتن بر پيامبر مجاز بوده است.

اين ملاحظات اكنون مورد استناد ما نيست، بلكه تكيه بر اين جمله است كه مسأله شيفتگي پيامبر نسبت به زنان، در آيه تصريح شده است. به ويژه تمام زنان پيامبر بين 16و30 سال داشته‌اند و تقريباً همه را به زيبايي و طراوت توصيف كرده‌اند. با توجه به اين‌كه پيش از اين عصمت مطلق پيامبران را نپذيرفتيم، اين خصوصيت در پيامبر، حتي اگر مطلوب به نظر نرسد، خلاف عصمت به معنايي كه گفتيم، نيست.[7] زيرا كه در اين مورد خلاف بخش شرعي صورت نگرفته است. اما اين كه تعدد زوجات پيامبر ويا جواز آن تحت شرايطي در قرآن، به عنوان يك اصل ديني و جاودانه مؤيد جواز چند همسري باشد، هرگز چنين نيست. در فصل پاياني اين بخش بدان خواهيم

پرداخت. به هرحال فكر مي‌كنم با تكيه بر دو فرضیه، در این مورد مشكل غير قابل حل و حتي ابهامي وجود ندارد. يكي بشر بودن پيامبر، و ديگر زماني- مكاني ديدن احكام ديني و فهم و تحليل سيره نبوي در بستر شرايط و واقعيات زمانه.

 

2- معنا و مفهوم اهل بيت و جايگاه اجتماعي خانواده پيامبر

يكي از مباحث قرآني و تفسيري مهم، معنا و مفهوم «اهل بيت» در آيه 33 سوره احزاب است. در اين آيه آمده است كه: « …إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا » پيرامون مفاد و مصداق آيه در میان مفسران و راویان حدیث معركه آرايي پديد آمده و دو گروه شيعه و سني پيرامون آن داد سخن داده و هر دسته نظري متفاوت با ديگري برگزيده است. سنيان عموماً زنان پيامبر (= امهات مومنين) را مصداق انحصاري و يا اصلي اين آيه دانسته‌اند و شيعيان عموماً مصداق انحصاري آيه را پيامبر، علي، فاطمه و دو فرزندشان حسن و حسين مي‌دانند. از آنجا كه اين مسأله يك اختلاف فرقه‌اي بي‌پايان است و حداقل براي امروز ما اهميت چنداني ندارد، از بحث تفصیلی درمی­گذرم و خيلي سريع نظر خود را مي‌‌گويم و مي‌گذرم.

ابتدا آيات 32 تا 34 احزاب را كه موضوعي واحد را بيان مي‌كنند، مي‌خوانيم: «  يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا / وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا / وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا »[8]

در اين آيات چه ابهام يا ابهاماتي وجود دارد كه منشاء اختلافات عميقي شود؟ مطالب آيات بدين ترتيب قابل دسته بندي‌است:

1- زنان پيامبر مانند زنان ديگر نيستند يعني از جايگاه و منزلت برتر و ويژه برخوردارند 2- زنان پيامبر سزاوار است به گونه‌اي سخن بگويند كه بيمار دلان را تحريك نكنند و در خانه‌هايشان بمانند و خودنمايي نكنند و نماز بر پا دارند و زكات بدهند و از خدا و رسول او پيروي كنند 3- اراده خداوند بر آن تعلق گرفته است كه شما اهل بيت رسول را از هر پليدي پاك كند و شما را پاكيزه بدارد، 4- از حكمت‌‌هاي برآمده از تلاوت آيات حكيمانه الهي كه در خانه‌هايشان (بيت نبي) خوانده مي‌شود، بياموزيد.

پنچ نكته در اين آيات منشاء اختلاف شده است كه به ترتيب به آنها اشاره مي‌شود:

الف. معناي اهل و اهل‌بيت.

مناقشه‌اي عظيم درگرفته است كه معناي اهل و اهل‌بيت چيست و مصداق آن كدام است. «اهل» به معناي وابسته است و لذا معمولاً با پسوند مي‌آيد مانند: اهل تهران، اهل فن، اهل علم، اهل بيت و…… اما «اهل بيت» به معناي ساكنان و اعضاي خانه است كه عبارت است از پدر، مادر و فرزندان.

بنابراين ممكن است كسي اهل خانه باشد اما اهل مثلاً پدر يا مادر نباشد، چنانكه فرزند نوح از اهل بيت نوح بود اما اهل نوح نبود و خداوند هم مي‌فرمايد: « … إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ … » (هود/46). در عين حال غالباً اهل بيت به زن خانه و همسر مرد اطلاق مي‌شود. در آيه 73 سوره هود زن خانه، اهل‌بيت خانه دانسته شده است. (گفت‌و‌گوي همسر ابراهيم با فرشتگان در مورد عدم امكان فرزند دارشدن او و همسرش). در آيه 12 سوره قصص همسر عمران و مادر موسي، اهل‌بيت خوانده شده است.

دركلمات قصار نهج‌‌البلاغه شماره 420 نيز زن خانه اهل‌بيت گفته شده است. بر اين اساس روشن است كه آيات مورد بحث كه با « یا نساء النبي» آغاز مي‌شود، خطاب به زنان پيامبر است و از آغاز تا پايان نه مخاطب عوض مي‌شود و نه موضوع خطاب. در اين ميان چه دليلي دارد كه ادعا كنيم. قسمت « …إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا » را از ساختار قسمت‌هاي پيش و پس از آن جدا كنيم و بگوييم نزول آن درباره كسان ديگر است؟ اگر كساني واقعاً بر اين نظريه اصرار بورزند، چاره‌اي ندارند كه بگويند اين قسمت به اشتباه و يا حتي به عمد از جايي ديگر كنده شده و در اين قسمت قرار گرفته است. [9] اما با اين حال، ضمن اين كه دليلي براي اثبات مدعا وجود ندارد، اين باور داراي نتايجي است كه بعيد مي‌دانم مسلماني بدان تن دهد (از جمله قول به تحريف قرآن). بنابراين اشكال ندارد كه حضرت فاطمه و يا دامادش علي و فرزندانشان نيز مشمول آيات تطهير و كل آيات بوده باشند (و يا پیامبر توسعاً آنها را نيز داخل مضمون خطابات الهي قرار داده باشد) اما با هيچ معيار لغت‌شناسانه و متن شناسانه و معيارهاي تفسيري و عقلي نمي‌توان همسران پيامبر را از مشمول آيه تطهير خارج كرد و قاطعانه مي‌توان گفت مخاطب اصلي آنان بوده‌اند. چنان كه در عرف محاوره‌هاي فعلي ما هم اهل بيت عمدتاً به زن گفته مي‌شود.

ب- استفاده از دو تعبير بيت و بيوت در آيات.

مدعيان منحصر دانستن آيه تطهير به دختر و داماد و نوادگان رسول استدلال كرده‌اند كه در آيه پيش از آيه تطهير كلمه «بيوتكن» آمده و در آيه بعد از آن نيز همين ضمير جمع مونث آمده است اما در قسمت تطهير واژه «بيت» است كه مفرد است و اين نشان مي‌دهد كه اين خانه از خانه‌هاي زنان پيامبر جدا است و نتيجه آن مي‌شود كه طبق روايات بگوييم اين قسمت موضوعاً از آيات مربوط به همسران پيامبر جداست و آن همان خانه ام‌سلمه و اصحاب كساء است که در برخی منابع روایی شیعی و سنی آمده است. اين استدلال و ادعا نيز وافي به مقصود نيست، چرا كه پيامبر يك خانه بيشتر نداشته ولي در آن حجره‌‌هايي براي هر يك از زنان ساخته شده بود و لذا آن خانه گاه به اعتبار كلي آن بيت گفته شده است چنان كه در آيه 5 انفال خطاب به پيامبر گفته شده است: «كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِن بَيْتِكَ … » و گاهي هم به اعتبار اتاقهاي اختصاصی زنان جمع بسته شده و «بيوت» و يا «حجرات» ناميده شده است. نكته مهم آن است كه در سه آيه ياد شده آنجا كه خطاب مستقيم به زنان است «بيوتكن» آمده است و آنجا كه به مجموعه همسران و يا اعضاي اصلي خانواده نظر دارد، از واژه عام و شامل «اهل بيت» استفاده كرده است.

ج– استفاده از ضمير جمع مذكر‌«كم» در آيه تطهير به جاي ضمير جمع مونث «كن».

استدلال شده است اگر مخاطب همسران پيامبر بودند، مي‌بايست ضمير جمع «كن» در مورد آنان به كار مي‌رفت حال آن كه ضمير جمع مذكر «كم» آمده است و اين حكايت از آن دارد كه مخاطب و موضوع عوض شده و به گروهي خطاب شده است كه در آن مرداني هم هستند و يا مردان غلبه دارند يعني همان پنچ تن اصحاب كساء. در پاسخ گفته شده است كه اولاً در قرآن نيز گاه در مورد مفرد مونث جمع مذكر به كار رفته است مانند خطاب موسي به همسرش: « … فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا … » (طه/10 و قصص/29). و ثانياً استفاده از قاعده تغليب است كه در زبان عربي رايج است. يعني در زبان عربي و حداقل در قرآن اغلب خطابها حتي مربوط به همسران پيامبر و يا زنان ديگر با ضمير مذكر (و غالبا جمع مذكر) آمده است، مانند: يا ايها الذين آمنوا…… كه بسيار است و شامل زن و مرد مي‌شود. منتقدان گفته‌اند كه در قاعده تغليب حداقل يك فرد مذكر بايد وجود داشته باشد و حال آن كه آيات خطاب به زنان است و در ميان آنها مرد وجود نداشته است. در پاسخ گفته شده است كه قطعاً شخص پيامبر نيز جزو اهل بيت بوده و لذا قاعده رعايت شده است زماني كه مي‌گوييم «آل‌عمران» و يا «آل‌ابراهيم» و يا «آل فرعون» آيا شخص عمران و ابراهيم و فرعون خارج از آل قرار دارند؟

جالب است كه در نظريه مقابل، اهل بيت مورد بحث درآيه تطهير را «آل عبا» و يا «اصحاب كساء» مي‌داند كه عبارتند از: پيامبر، فاطمه، علي، حسن و حسين. يعني در آنجا پيامبر را نيز در شمار اهل بيت مي‌آورد.

د- روايات در مورد اهل بيت.

اما مهمترين تكيه‌گاه نظريه مقابل، مسأله روايات است كه در مورد اختصاص آيه تطهير به پيامبر و حضرت فاطمه و علي و دو فرزندش وارد شده است. از ام‌سلمه روايت شده است كه رسول خدا در منزل او بود كه دخترش فاطمه نزد او آمد، پيامبر به دخترش گفت: شوهر و دو فرزندش حسن و حسين را فراخوان. چون ايشان گرد هم آمدند، اين آيه نازل شد. در برخي منابع اهل‌سنت نيز اين روايات آمده است. عده‌اي ادعاي تواتر كرده‌اند. در مورد اين مدعا من اكنون نمي‌توانم نظر كارشناسانه‌اي با معيار علم رجال و درايه و به طور كلي حديث شناسي داشته باشم، اما چند نكته را قابل توجه و تأمل مي‌دانم:

اولاً اين روايات، حتي صحيح و موثق هم باشند، توان مقابله با صراحت آيات مورد بحث ندارند (به ويژه درطول تاريخ رواياتي به نام راويان موثق و معتبر هم جعل شده است). مي‌توان به استناد احاديث صحيح و قابل اعتماد آيه‌اي را توضيح داد و يا حتي تخصيص زد اما نمي‌توان نص را نفي كرد.

ثانياً مي‌توان (البته باز در صورت صحت روايات) بدين گونه بين آيه تطهير و آل‌عبا نيز سازگاري ايجاد كرد كه آيه در آغاز براي همسران حضرت رسول نازل شده است اما بعدها پيامبر، به هر دليل، دختر و داماد و دو نواده‌‌اش را نيز در مشمول اهل‌بيت قرار داده است. چنان كه اهل سنت و عموم مسلمانان امروز فاطمه و علي و نوادگان پيامبر را در شمار اهل‌بيت مي‌دانند.[10]

ثالثاً جاي اين پرسش هست كه معيار شمول اهل‌بيت مطرح در آيه تطهير دقيقاً روشن نيست. چرا كه از يك سو زمان نزول آيه حضرت فاطمه همسر علي بوده و در خانه او مي‌زيسته و عرفاً اهل‌بيت همسرش بوده است نه پدرش، از سوي ديگر، اگر دامادي پيامبر موجب قرار گرفتن علی در شمار اهل‌بيت و آيه تطهير باشد، ابوالعاص و عثمان نيز دامادهاي پيغمبر بودند و علي­القاعده بايد از اعضاي اهل‌بيت باشند.

قابل ذكر است كه گاهي در اين مورد از آيه مباهله استفاده شده است كه روشن است آن آیه از نظر موضوعی و تاریخی هیچ ارتباطی با آیات مورد بحث و حتی آیه خاص تطهیر ندارد.

و- مسأله آيه تطهير و عصمت.

كساني از آيه تطهير عصمت مشمولان آيه را استنباط كرده‌‌اند و با توجه به عدم عصمت زنان پيامبر (حتي خطا‌كاران بودن آنها) از يك سو و اعتقاد به عصمت فاطمه و علي و حسنين و نيز امامان بعدي (ائمه اثني‌عشر) از سوي ديگر، نتيجه گرفته‌‌اند كه زنان پيامبر نمي‌توانند مصداق آيه تطهير باشند. اما جداي از بحث عصمت

پيامبران و پيامبر اسلام در قرآن و در محكمه عقل و نقل، حداقل چيزي كه مي‌‌توان گفت این است كه آيه تطهير در مورد هر كس كه باشد مثبت مدعاي عصمت نيست. چرا كه در آيه آمده است: « همانا خداوند مي‌خواهد كه از نظر شما اهل بيت هر پليدي را بزدايد، و شما را چنانكه بايد و شايد پاكيزه بدارد » روشن است كه در اين مقام اراده خداوند اراده تشريعي است نه اراده تكويني، چرا كه اگر تكويني باشد اولاً فضيلتي براي افراد نيست و ثانياً جبر لازم مي‌آيد. ثالثاً انسان مجبور نمي‌تواند الگو و اسوه حسنه آدميان مختار باشد و رابعاً ادعای عصمت مطلق پيامبران و يا امامان شيعي با واقعيت تاريخ سازگاري ندارد. در واقع آيات مورد بحث مقام و منزلت نساءنبي را بيان كرده و به آنان توصيه شده است كه براي حفظ جايگاهتان اين اوامر و نواهي را رعايت كنيد. بديهي است كه اين افراد به دليل مختار بودن مي‌توانند به اين توصيه‌ها عمل بكنند و يا نكنند. بنابراين زدودن پليديها و تحقق طهارت و پاكي آنان، مشروط به شروطي است و تضمينی براي آن وجود ندارد.

به هر حال از آيات سه­گانه مورد بحث و آيات ديگر (كه بعداً به آنها خواهيم پرداخت) جايگاه و منزلت اجتماعي و اخلاقي همسران پيامبر آشكار مي‌شود. آنان بايد الگو باشند و لذا لازم است بيش از ديگران مراقب گفتار و رفتارشان باشند. از اين رو قرآن آنها را، امهات مومنين « … وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ … » ( احزاب/6 ) ناميده است. دليل حرمت ازدواج مجدد براي زنان پيامبر ظاهراً دليلي جز حفظ اين حريم ندارد، گرچه احتمال جلوگيري از سوء استفاده‌‌هاي سياسي و اجتماعي از اين پيوند نيز منتفي نيست. در آيه 53 احزاب آمده است:

« وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا …» در همان آيه و آيه 59 احزاب آمده است كه همسران پوشش را رعايت كنند و از پشت پرده با ديگران سخن بگويند به تعبير قرآن « ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن ». گرچه قرآن به بعد اخلاقي اشاره دارد اما اين پرده‌نشيني مي‌تواند براي حفظ منزلت اجتماعي زنان پيامبر (مانند زنان بزرگان) در طول تاریخ هم باشد. روشن است كه اين يك توصيه اخلاقي به زنان پيامبر است و هرگز به معناي پرده‌نشيني هميشگي زنان مسلمان نيست.

3- اصلاح درحقوق زنان از طريق سياست خانوادگي پيامبر

گرچه ديدگاه اسلامي در مورد زن و حقوق و منزلت زنان و تغييرات مثبتي كه از نهضت اسلامي عصر نبوي پديد آمد، بحث مستقلي است و تحليل مستقل مي‌طلبد اما در اينجا و در اين مقام صرفاً در ارتباط با سيره نبوي در امور خانواده و روش و نقش همسرداري آن حضرت، فهرست وار به چند تغيير و تحول اصلاحي در حوزه منزلت انساني و حقوق زنان اشاره مي‌‌كنم. اما پيش از آن لازم است اشاره كنم كه اولاً براي فهم و درك و اهميت اين اصلاحات لازم است وضعيت حقوقي و اجتماعي زنان در دوران پيش از اسلام دانسته شود و آنگامقايسه‌اي بين دو دوران صورت بگيرد، و ثانياً همين رو همسرداري پيامبر و چگونگي برخورد وي با زنان در شرايط و وضعيت‌هاي گوناگون در يك متن و بستر كلي قرآني و اجتماعي و تاريخي در ارتباط با جنس زن تحليل و بررسي شود تا اهمیت آن اصلاحات آشکارتر شود و قابل فهم­تر شود.

الف- حق انتخاب همسر و تحريم هر نوع تحميل در انتخاب همسر

چنان كه امروز يك اصل اساسي ديني است كه رضايت كامل در انتخاب همسر و عدم اكراه در وقوع هر نوع عقد از جمله عقد ازدواج شرط واجب است، پيامبر در ازدواجهاي مكررش نه خود به اكراه تن به ازدواجي داد و نه به ويژه زني را به اكراه و يا به اجبار به عقد خود درآورد. چنان كه در مورد ام‌سلمه و صفيه و ريحانه ديديم. در همين ارتباط يك نكته مهم ديگر قابل توجه است و آن اينکه پيامبر حتي در مورد هم خوابگي با زنان، چه همسران رسمي و چه كنيزان، متوسل به زور و تحميل و اكراه نشد. همان گونه كه گفتيم به ريحانه اسير و كنيز پيشنهاد داد او را آزاد كند و او حاضر شود به همسري پيامبر درآيد اما او حاضر نشد و گفت ترجيح مي‌دهد كه كنيز بماند. جالب اين كه او اسلام نياورد و به روايت منابع تا زماني كه او مسلمان نشد پيامبر از او كناره مي‌گرفت. در مورد صفيه نيز كه تا او حاضر و آماده براي ازدواج نشد، پيامبر او را به حال خود رها كرد (و البته طبق يك روايت) اين در حالي بود كه كنيز و اسير را اختياري نبود.

ب- رعايت مساوات و عدالت در حقوق همسران

بعداً خواهيم گفت كه پيامبر از نظرحقوقي، بين همسرانش مساوات كامل را رعايت مي‌كرد. اين حقوق و برخورد مساوات طلبانه عمدتاً در سه چيز تجلي مي‌يافت:

1- مهريه مساوي (چهارصد درهم) براي همه

2- تقسيم مساوي اوقات و شبانه روز بين همسران

3- تأمين معیشت و نفقه و رفاه زندگي مساوي و مورد نياز همسران.

و اين در حالي بود كه طبق آيه 51 سوره احزاب پيامبر مجاز بود در صورت لزوم نوبت‌ها را رعايت نكند و پس و پيش كند.[11] ظاهراً در سه مورد مهريه يا نبوده يا متفاوت بوده است. يكي صفيه است كه مهريه‌اي برای وی ذكر نشده است. احتمالاً بدان دليل بوده است كه وي به عنوان اسير و كنيز در اختيار پيامبر قرار گرفته بود. مي‌توان گفت آزادي او همان مهريه‌اش بوده است. يكي ديگر جويريه است كه باز درباره او مهريه‌اي نقل نشده است. همان وضعيت صفيه درباره جويريه نيز صادق است. يعني پولي‌كه پيامبر از بابت بدهي جويريه به مولايش داد، كه گفته شده است بيشتر از چهارصد درهم بوده، همان مهريه وي شمرده شده است. ديگري ام‌‌حبيبه است كه مهريه او چهارصد دينار نوشته‌اند. دليل آن نيز اين نكته ذكر شده است كه نجاشي، فرمانرواي حبشه، معين كرده بود و لذا پيامبر مسئول آن نيست. اما مي‌‌توان حدس زد كه پيامبري خواسته است در سرزمين غريب و نزد بيگانگان، از منزلت همسرش و نيز از زني مسلمان و تنها، دفاع كرده باشد.

مورد دوم و سوم: در مورد كنيزان نيز رعايت مي‌شد. البته قابل ذكر است كه رعايت عدالت روحي و عاطفي عملاً ممكن نيست و نمي‌توان متوقع بود اما رعايت عدالت حقوقي ممكن و لازم است. پيامبر نيز، چنان كه شواهد نشان مي‌دهد، برخي از زنانش را بيشتر دوست مي‌داشت، اما در عمل و در حفظ حقوق همسري افراد، حق كسي را ضايع نكرد و در عمل روابط عاطفي و انساني خود را با همسران حفظ مي‌كرد.

3- اعطاي حق مالكيت در تمام اشكال آن

در دنياي قديم براي زنان يا حق مالكيت اساساً وجود نداشت و يا بسيار محدود بود و در عربستان و در ميان اعراب نيز حق مالكيت و دارايي شخصي بسيار ناچيز و در حد صفر بود.[12] چرا كه زن به طور كلي خود مملوك و در شمار دارايي مردان بود و مملوك طبعاً نمي‌تواند مالك باشد. در سيره پيامبر حق مالكيت زن در امور اختصاصي به رسميت شناخته شد و از آن طريق در اسلام نيز مقبول افتاد. حق مالكيت شخصي مهريه، حق ارث، حق هبه و بخشش، حق وصيت، حق انتقال، حق وقف، حق توليد و سرمايه‌گذاري، حق شراكت، حق تعلم، حق تظلم و دادخواهي و … در مورد اموال و هر چيز ديگر. به نظر مي‌رسد در تفکر اسلامی و سیره نبوی در اساس حق مالكيت بين مرد و زن تفاوتي وجود ندارد و فقط محدود مالكيت با توجه به شرايط آن روز براي زنان محدودتر است. به ويژه كنيزان و اسيران. در واقع برخورداري از حقوق طبيعي و انساني بين زنان و مردان در سيره نبوي و در اسلام تفاوتي نيست، فقط محدوده فراخ و تنگ است و آن هم به تناسب شرايط روزگار بوده اما در عين حال اسلام گامي به جلو برداشته است.

4- نفي ستم بر زنان و به ويژه محدوديت زدن زنان

در اسلام ستم به هر كس گناه و محكوم است (چه زن و چه مرد) اما به دليل اين كه زنان را در آن دوران حقوقي نبود و زن مملوك مرد شمرده مي‌شد، دست مردان در تعدي بر زنان باز بود و در واقع هر نوع برخورد مرد با همسرش حق و عدل دانسته مي‌شد نه تجاوز و ستم، در اين شرايط پيامبر اسلام با سياست خانوادگي و چگونگي بر خودش با همسران نشان داد كه مرد موظف است با همسر و با همسرانش به عدل و خير و مساوات عمل كند و اگر حتي كار به طلاق كشيد مرد حق ندارد زن را مجبور كند به او رشوه بدهد (مثلا مهريه و ديگر حقوقش را ببخشد) تا مطلقه شود. مخصوصاً آزار جسمي زنان به كلي ممنوع شد. پيامبر هرگز نه تنها همسرانشان را، حتي در شرايط خشم و نافرماني زنان، كتك نزد بلكه شديداً از آن نهي‌كرد. فقط آيه 34 سوره نساء است كه در يك شرايط استثنايي اجازه ضرب به مرد داده شده است. آن هم بسيار محل بحث و مناقشه است كه اكنون نمي‌توان بدان پرداخت.[13]

5- محدوديت تعدد زوجات

به گواهي تاريخ، در عصر باستان در ايران و روم و يونان و عربستان داشتن همسررسمي و غيررسمي (معشوقه) محدوديت نداشت و پيامبر هم همسران متعدد اختيار كرد اما، به هر دليل، هم براي شخص پيامبر در انتخاب همسر محدوديت ايجاد شد و هم براي مسلمانان و اين با توجه به روند تحولات تاريخي و در اصلاح حقوقي زن و خانواده و فرزندان يك گام مهم به جلو بود. تازه محدود شدن زن در چهار تن نيز چنان مشروط به شروط و مقيد به قيودهايي شده است كه عملاً تحقق آن قريب به محال است. و به هر حال چنين به نظر مي‌رسد كه جهت‌‌گيري كلي قرآن و اسلام تك همسري است و بيش از آن استثنايي بر قاعده و در شرايط اضطراي و گريز ناپذير است.

6- هموار شدن راه فعاليت اجتماعي زنان

با ظهور اسلام اعراب حجاز از ما قبل تاريخ وارد تاريخ شدند و به تشكيل جامعه و امت و ايجاد حكومت و حتي امپراتوري دست زدند و در تكوين و اعتلاي بزرگترين تاريخ بشر تا آغاز دوران جديد سهيم شدند. در متن چنين رخدادي، زن مسلمان نيز وارد تاريخ شد و نقشی، هر چند محدود، در تحولات اجتماعي و سياسي و فرهنگي و حتي اقتصادي بر عهده گرفت. بي‌‌گمان الگوي چنين زناني زنان پيامبر و حضرت فاطمه و دختران وي بودند يعني خانواده پيامبر با هدايت شخصي وي امكان يافتند كه به عنوان يك انسان مسلمان مسؤل و مستقل از پدر، همسر، فرزند و برادر[14] به فعاليت‌هاي اجتماعي و حتي سياسي گرايش پيدا كنند. گرچه در زمان پيامبر اين فعاليت‌ها محدودتر بود اما پس از آن، كه جامعه اسلامي گسترده‌تر و فضاي عمومي بازتر و ضرورتها و نيازها افزون‌تر گشت، زنان پيامبر و دختر وي در سطح گسترده‌تري نقش آفرين شدند. كساني چون عايشه و حضرت فاطمه به صورت مستقيم وارد جدالهاي سياسي شدند و اثر گذاشتند و جالب اينكه كسي در آن زمان به آنان ايراد نگرفت كه چرا شما چنين مي‌كنيد و يا زن حق ندارد در امور اجتماعي و سياسي سخن بگويد و يا وارد شود. اگرچه اين روند ادامه پيدا كرد سرنوشت زنان مسلمان به گونه‌‌اي ديگر رقم مي‌خورد ولي مسلمانان گرفتار جزميت عربی- جاهلي اموي شدند و آنگاه تعصب دينی اشعري و در دوران انحطاط به شكل روز افزوني بر محدوديت‌هاي زنان افزون شد.


[1] . قابل ذکر است که ما در اینجا به قول مشهور تکیه کرده­ایم ولی برخی از منابع گواهی می­دهند که عایشه هنگام ازدواج با پیامبر دوازده سال و حتی بیشتر داشته است. در عین حال باید دانست که در آن روزگار در میان اعراب حجاز گویا عقد و ازدواج دختر کم سن و سال چندان غیر عادی نبوده است. چنانکه شهرت دارد حضرت فاطمه در هنگام ازدواج با علی در سال دوم هجرت نه ساله بوده است گر چه بیش از این نیز گفته شده است و جالب اینکه ابتدا عمر و ابوبکر به خواستگاری فاطمه می­روند و پیامبر با این استدلال که او خردسال است قبول نمی­کند.

[2] . محمد پيغمبري كه از نو بايد شناخت، صفحه 342

[3] . همان كتاب، صفحه 247

[4] . در طبقات ابن‌سعد (جلد دوم، قسمت اول، صفحه 112) زن و بوي خوش آمده است.

[5] . پس از آن ديگر هيچ زني بر تو حلال نيست، و نشايد كه همسراني را جانشين آنان سازي، و گرچه زيبايي آنان تو را خوش آيد، مگر آنچه ملك يمين تو باشد، خداوند نگاهبان و ناظر همه چيز است.

[6] . قابل توجه است که شماری از فقیهان و مفسران به نسخ در آیات اعتقاد ندارند. مانند آیت­الله سید ابوالقاسم خویی و آیت­الله غروی اصفهانی.

[7] . در این مورد مقاله « زن در چشم و دل محمد »  در کتاب « اسلام­شناسی » (مشهد) اثر دکتر علی شریعتی، مفید تواند بود.

[8] . اي زنان پيامبر شما همانند هيچ يك از زنان نيستيد، اگر تقوا پيشه كنيد، پس در سخن نرمي نكنيد كه فرد بيمار دل به طمع افتد، و به نيكي سخن گوييد/. و در خانه‌‌هايتان قرار و آرام گيريد و همانند زينت‌نمايي روزگار جاهليت پيشين، خودنمايي نكنيد، و نماز را بر پا داريد و زكات را بپردازيد و از خداوند و پيامبر او اطاعت كنيد، همانا خداوند مي‌خواهد كه شما از اهل‌بيت هر پليدي را برداريد، و شما را چنانكه بايد و شايد پاكيزه بدارد/ و هرآنچه از آيات الهي و حكمت كه در خانه‌‌‌هاي شما خوانده مي‌شود، را ياد گيريد، خداوند باريك بين آگاه است.

[9] . چنان كه مجلسي گفته و حتي ايشان افزوده است كه آيه قبل و بعد هم داشته ولي كساني غرض‌آلود آن را حذف كرده‌‌اند- بحارالانوار، 35، الباب الخامس: في نزول آيه التطهير، ص 235.

[10] . جای انکار ندارد که از قرون نخست اسلامی تا کنون اصطلاح و عنوان « اهل بیت » در حوزه تفکر شیعی و تا حدودی سنی، به خاندان پیامبر از نسل فاطمه اطلاق شده  و می­شود. از جمله در منبع مهم نهج البلاغه که در اوایل سده چهارم هجری گرد­آوری شده است، به نظر می­رسد که عنوان اهل بیت به معنای مورد نظر شیعی باشد.

[11]. « تُرْجِي مَن تَشَاء مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَن تَشَاء وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَلِكَ أَدْنَى أَن تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمًا ».

نوبت هركدام را كه مي‌خواهي، به تأخير بيندازد و هركدم را كه مي‌خواهي، پيش خود جاي ده و برتو باكي نيست كه هركدام را ترك كرده‌اي، طلب كني. اين نزديكتر است براي اين كه چشمانشان روشن گردد و دلتنگ نشوند و همگي به آنچه داده‌اي، خشنود شوند.

[12] . گر چه مقام و موقعیت تجاری و اقتصادی حضرت خدیجه در آن روزگار نشان می­دهد زنان نیز قادر بودند فعالیت اقتصادی هم داشته باشند و به مالکیت­های بزرگ هم برسند اما این فعالیت­ها مانند دیگر جوامع آن عصر با موانع بسیار مواجه بود و از این رو خدیجه یک استثنا بود و لذا از زنان دیگر در این زمینه نشانی نیست.

[13] . حجه­الاسلام مهدی مهریزی در مقاله محققانه­اشان تحت عنوان « تطور دیدگاهها در تفسیر 34 سوره نساء »، ( شماره اول، سال دوم فصلنامه « تحقیقات علوم قرآن و حدیث »، 1384 ) هفت رویکرد در تفسیر این آیه گزارش کرده است. در پایان چنین جمع­بندی کرده­اند :

1-     مشهور مفسران و فقیهان که ضرب را به معنای تنبیه بدنی گرفته­اند و آن راحکم همیشگی و ثابت می­دانند، در فعل اضربوهن از دو جهت تصرف کرده­اند، نخست آنکه آن را از معنای اصلی امر که وجوب است، منسلخ کرده و جواز از آن فهمیده­اند، و دوم آنکه اطلاق جواز را نیز محدود کرده و آن را مقید ساخته­اند به اینکه کبود نشود، خون نیاید و … بلکه برخی تصریح کرده­اند که ترک آن افضل است.

2-     آنچه در شأن نزول آیه ذکر شد، نشان از آن دارد که پیش از نزول آیه پیامبر را از تنبیه بدنی زنان منع کرده و هر گاه اتفاق می­افتاد دستور قصاص صادر می­کرد و قطعاً این رفتار پیامبر ملهم از وحی بوده است.

3-     پس از نزول آیه نیز پیامبر بارها بر منع تنبیه بدنی زنان تأکید ورزید و فرمود : زنان را کتک نزنید. انسانهای پست چنین می­کنند. و اگر با پیامبر در مورد خواستگاران مشورت می­شد، کتک زدن شوهر را یک عیب محسوب می­کرد و موارد فراوان دیگر.

4-     صاحبان رأی مشهور دلیلی بر رأی خود جز ظاهر اولیه آیه اقامه نکرده­اند و روشن است کسانی که ضرب را به همان معنا گرفته­اند و آن را حکمی موقت و منسوخ می­انگارند نیز خلاف ظاهر آیه عمل نکرده­اند بلکه با تأکید بر شواهد و قرائن تفسیری و حدیثی، از استمرار حکم ضرب صرفنظر کرده­اند که چنین امری در تمامی موارد ناسخ و منسوخ، اطلاق و تقیید و عام و خاص نیز اعمال می­گردد.

با توجه به نکات یاد شده که مستندات آن در ضمن مباحث بیان گشت، پذیرش رأی مشهور بسیار دشوار است، چنانکه ضرب را به معانی دیگری گرفتن [ تلطیف، کناره­گیری ] نیز خلاف متبادر از سیاق آیه، شأن نزول و روایت­های تفسیری است.

[14]  . تحلیل مشهور دکتر شریعتی از شخصیت حضرت فاطمه (ع) تحت عنوان « فاطمه فاطمه است » تحلیل دقیق و واقع­بینانه از دیدگاه اسلامی نخستین و سیره نبوی از شخصیت و جایگاه انسانی و مستقل زن مسلمان در صدر اسلام است. در این دیدگاه شخصیت بانویی چون فاطمه، عمدتاً برآمده از بینش و منش و جهاد فکری و اجتماعی اکتسابی اوست، نه دختر پیامبر بودن ( آقازادگی ) و یا همسر علی و یا مادر حسن وحسین و زینب بودن. همین تحلیل در مورد همسران و دختران دیگر پیامبر نیز صادق است.

Share:

More Posts

Send Us A Message