مصاحبه با جرس
1.سابقهی آشنایی شما با شهید هدی صابر به چه زمانی بازمیگردد؟
اشکوری: از حدود 30 سال پیش با هدی آشنا شدم. زمانی که نماینده مجلس بودم. در آن سالها خواهر ایشان خانم فیروزه چند بار پیش من آمد تا درباره برخی مسائل سیاسی و اجتماعی گفتگو کند. به تدریج از طریق فیروزه صابر با تنی چند از خانم های دیگر آشنا شدم و این آشنایی ها بعدها جدی تر ادامه پیدا کرد. با این بانوان فرزانه و بعدها دوستان دیگر جلسات منظم فکری داشتم که به تناوب تا ده سال پیش نیز ادامه داشت. پس از آشنایی با فیروزه خانم با هدی و دیگر اعضای خانواده شریف صابر نیز آشنا شدم. اما کار حمعی ما در زمان انتشار ماهنامه «ایران فردا» بود که چند سالی هدی نیز عضو فعال هیئت تحریریه آن بود. در عین حال در این 30 سال هدی صابر از دوستان نزدیک و فعال در حلقه یاران بود و بارها حول شخصیت مهندس سحابی و یا مناسبت های دیگر در بحث های فکری و یا فعالیت های سیاسی و مدنی مشارکت و همکاری داشتیم.
2-در غالب اخبار، گزارشها و تحلیلهای منتشر شده از شهید هدی صابر با عنوان «روزنامهنگار و فعال ملی ـ مذهبی» نام برده میشود. به نظر میرسد این عناوین به تنهایی نمیتواند گویای وجوه گوناگون این شخصیت فقید باشد. ایشان مدتهای طولانی از زندگی خود را مصروف پژوهشهای تاریخی، قرآنی و حوزهی توسعه کرده و در این عرصهها صاحب نظر و ایده بودند و دستاوردهای قابل توجهی را نیز در سطح عمومی ارائه کردند و معلم جوانان زیادی بودند. از سوی دیگر، ایشان به بهرهمندی از اخلاق پهلوانی و دغدغهی احیای منشهای مهجورمانده شناخته میشوند. در مجموع به عقیدهی شما، شهید هدی صابر ذیل چه عنوانی قابل شناخت است؟ وجه اصلی پروژهی اجتماعی و فکری ایشان چیست؟
اشکوری: چنان که گفتید شهید هدی صابر در عرصه های مختلف فعال بود و دارای دانش¬ها و صلاحیت¬های مختلف اما با توجه به این واقعیت که من مستقیما با آثار مکتوب ایشان آشنا نیستم و تحقیقی در این زمینه ندارم، نمی¬توانم بگویم که «وجه اصلی پروزه اجتماعی و فکری ایشان چیست». در این سالها نیز کمتر از نزدیک در جریان کارها و یا فعالیت¬های فکری و اجتماعی هدی قرار داشتم. اما می دانم که او به اندیشه¬های اجتماعی و معطوف به عمل سخت معتقد بود و اصرار داشت که برای پیشبرد آرمانهای مدنی و انقلابی و دینی لازم است تجارب انباشته و تدوین شود. تا آنجا که اطلاع دارم و با من صحبت کرد، برنامه کلاس¬های آموزشی «هشت فراز هزار نیاز» او برآمده از این تحلیل بود. کارهای فکری-تشکیلاتی حنیف نژاد در دهه چهل در این مورد الگوی ایشان بود. تشکیلاتی و استوار و پیگیر و رازدار بود. به گفته ای او «چریک مدنی» بود. یعنی همان حنیف نژاد اما در دهه هفتاد و هشتاد.
3-شهید هدی صابر تاکید زیادی بر مسالهی منش داشت. مراد ایشان، مهندس سحابی، نیز به رعایت اخلاق در سیاست شهره بودند. به عقیدهی شما منشاء و علت این تاکید زیاد بر منش اخلاقی از سوی ایشان چه بود؟ همچنین ویژگیهای برجستهی منشی شهید هدی صابر را چه مسائلی میدانید؟
اشکوری: این که آبشخور فکری و آموزشی صابر دقیقا کجا بود و از کجا و در چه مقطعی از کی و از چی تأثیر پذیرفته بود، دقیقا نمی¬دانم. اما می¬توان گفت که او نسل انقلاب بود و طبعا از الگوهای انقلابی و انقلابیون دهه چهل و پنجاه متأثر بود. از بازرگان و سحابی ها و طالقانی و شریعتی و حنیف نژاد و مجاهدین اولیه تا حتی از کسانی چون صمد بهرنگی. از آنجا که ملی بود به مصدق نیز به عنوان یک الکوی موفق تعامل ملیت و اسلامیت باور داشت و از این منظر رهبر نهضت ملی نیز برای او الگو بود. با این همه در سالیان اخیر مهندس سحابی برجسته¬ترین و محبوب¬ترین الگوی وی شمرده می¬شد. اما در این میان از دو مرجع بیشتر اثر پذیرفته بود. یکی حنیف و دوستانش و دیگر پهلوانان و اندیشه و خصلت پهلوانی سنتی ایرانی. نمی¬دانم او به دلیل مطالعه و تحقیق در تاریخ و اندیشه فرهنگ پهلوانی و عیاری ایرانی – اسلامی به این نحله و منش تعلق خاطر یافته بود یا برعکس به دلیل تعلق خاطر و کشش شخصیتی ویژه¬اش به این سنت، به الگوهای آن (مانند تختی) دلبسته بود. هرچه بود خلق و خوی پهلوانی داشت و از این رو اهل وفا و مروت و جوانمردی بود و رازدار و مبادی آداب. اصطلاح و مفهوم «منش» در این فرهنگ و ادبیات بیشتر معنا و مفهوم پیدا می¬کند. بر وفق این اندیشه بود که هدی به موسفیدها و پیشکسوت¬ها احترام خاص می¬گذاشت. باید افزود هدی به معنای دقیق کلمه متدین و متشرع و اخلاقی بود و اسلام او نیز اسلام وفا و منش و احترام و مروت و جوانمردی و تیمارداری محرومان و دفاع از طبقات فرودست جامه و اخلاق بود. این مجموعه عوامل از هدی صابر شخصیتی خلق کرده بود که تا حدودی جامع تمام خصائل خوب انسانی و اخلاقی و اجتماعی بود و در عرصه جامعه و سیاست و رفاقت این نشانه ها به خوبی محسوس بود.
4-شهید هدی صابر با نسل جوان و به ویژه دانشجویان و اعضای انجمنهای اسلامی همواره برخورد نقادانه داشتند؛ به گونهای که حتی از نقد تند و تیز آنها نیز در پارهای مواقع ابایی نداشتند. در حالی که غالب اندیشمندان ترجیح میدهند به دلایل گوناگون، انتقاد کمتری به جریانهای دانشجویی و نسل جوان وارد کنند و بیشتر رویهی تاییدآمیز در پیش گیرند، به عقیدهی شما، علت برگزیدن رویکرد نقادی دائم از سوی شهید هدی صابر در این زمینه چه بود؟
اشکوری: اصولا رویکرد خصلت نقادی و رویکرد انتقادی غالبا برآمده از دو علت است. یکی آگاهی عمیق و متأملانه در مورد فکر یا پدیده ای و دیگر علاقه و دلبستگی به موضوع مورد انتقاد. اگر این دو عامل همراه با آزاداندیشی و استقلال نظر وجود داشته باشد، معمولا رویکرد انتقادی رخ می¬دهد. البته باید افزود که از مهم¬ترین عوامل عدم ارائه نقد و نقادی در افراد، محافظه کاری و ملاحظات ویژه و نیز طبیعت نرم و میانه رو محافظه کار در افراد است. اما هدی صابر واجد تمام شرایط بود. در برخی حوزه ها (از جمله دانشگاهها و انجمن¬های اسلامی و به طور کلی جریانهای دانشجویی) هم از اطلاعات خوب و گاه عمیق برخوردار بود و هم به دانشجویان و جنبش دانشجویی علاقه داشت و جوانان و دانش آموختگان را سرمایه تحولات مثبت آینده کشور می¬دانست و هم چندان محافظه کار و وابسته به افراد و نهادهای قدرت نبود که ابایی از نقدهای رادیکال داشته باشد و حتی از رنجیدن افراد پروا کند. در جلسات خودمان هم چنین بود. با تمام حجب و ادبی که داشت، به هنگام و در جای خود از اظهار نظر نقادانه و شفاف نسبت به هیچ کس و یا نهادی ابا نداشت.
5-شهید هدی صابر در دههی پایانی حیات خویش، سه محور ویژه را در فعالیتهای خود پی میگرفتند. نخست دغدغهی تجدید منش اخلاقی در نسل جوان که از طریق تاکیدهای گاه و بیگاه و کارهایی نظیر انتشار کتاب «سه همپیمان عشق» و ویژهنامهی تختی نشریهی چشمانداز ایران («جای خالی، جای سبز») در پی آن بودند؛ دوم دغدغهی آموزش نظری برای نسل جوان و مخاطبان که برگزاری کلاسهای تاریخ و قرآن («هشت فراز هزار نیاز» و «باب بگشا») بخشی از آن بود؛ سوم فعالیت نظری و عملی حول محور توسعهی عادلانه که آخرین مصاحبهی ایشان با نشریهی چشمانداز ایران و فعالیتهای حدوداً دوساله در پروژهی زاهدان در ذیل این محور میگنجد. به عقیدهی شما این فعالیتهای شهید هدی صابر چه اندازه در تامین نیازهای نسل جوان و پیشبرد جامعهی ایران موثر بوده است؟
اشکوری: نمی¬توانم در مورد میزان اثرگذاری کارهای مطرح شده هدی داوری کنم چرا که معیاری برای این اثرگذاری در اختیار ندارم اما بی¬گمان این نوع تلاش¬های بی وقفه و صمیمانه وی در مخاطبان و خوانندگان و شنوندگانش مؤثر و مفید بوده است. به ویژه کلاس¬های تاریخ وی با استقبال قابل ملاحظه¬ای مواجه بود. هرچند در مورد محتوای افکار و آثارش (از جمله کلاس تاریخ) به دلیل عدم اطلاع کافی نمی¬توانم اظهار نظر کنم. اما به طور کلی هدی اهل تعمق و نوآوری بود و سنجیده سخن می¬گفت. از نظم فکری و گفتاری در خور تحسینی بهره داشت. ادبیات ویژه خود را نیز داشت.
6-به عنوان کسی که با شهید هدی صابر در نحله یا جریان فکری ملی ـ مذهبی قرار دارید، تصور مینمایید فقدان ایشان برای جامعهی ایران چه خلاءهایی ایجاد خواهد کرد؟
اشکوری: افراد خلاق و خودساخته در واقع جانشین ندارند. متأسفانه در فاصله ده روز سه شخصیت برجسته¬ای را از دست دادیم که نه تنها برای ملی-مذهبی¬ها بلکه برای مردم وطن و جنبش مدنی و سبز ایران بی¬جانشین بودند (مهندس سحابی، هاله سحابی و هدی صابر). خلاء وجود این سه عزیز و این سه سرمایه حداقل به این زودی پر نخواهد شد. با این همه سنت تاریخ است و رسم روزگار و زندگی در جریان است. برجسته¬تر از این عزیزان آمده و رفته اند اما چرخ دواّر می¬چرخد و همه چیز را مشمول مرور زمان می¬کند. دوستان به ویژه جوانان اثرپذیرفته از مکتب این عزیزان باید همان راه و سنت را ادامه دهند تا به زودی به رهایی و آزادی برسیم. افراد مستعد هرکدام می توانند هریک عزت سحابی، هاله سحابی و هدی صابر شوند. این گونه است که در سیر حوادث اینان جانشین درگذشتگان می¬شوند.
7-در این روزها این انتظار مطرح گردیده که شاگردان شهید هدی صابر، پروژهی فکری ایشان به ویژه مباحث «رابطهی صافدلانه، همهگاهی و استراتژیک با خدا» را تداوم بخشند. به نظر میرسد این امید و انتظار بسیار کلی است. در این راستا، توصیهی عملی شما به شاگردان جوان و دیگر مخاطبان شهید هدی صابر برای تداوم یافتن پروژهی فکری ایشان چیست؟
اشکوری: من در جریان پروژه¬های فکری هدی نیستم (البته اگر بتوان در مورد برخی تکاپوهای ایشان «پروژه» گفت) نیستم و نمی¬دانم در این سالها دقیقا ایشان چه گفته و چه کرده است. اما احتمالا جز برنامه آموزشی تاریخ معاصر، ایشان آموزه¬های فکری و دینی و معنوی هم داشته اند که می¬تواند میراث با ارزشی برای جوانان تلقی شود.
در مورد مباحث فکری و معنوی و روحی و تربیتی، باید توجه داشت که در مرحله نخست عامل مهم موفقیت زمینه¬های شخصیتی و فرهنگی و اخلاقی خود شخص است که بسیار اثرگذار است و در مرحله دوم تلاش¬ها و جهادهای فکری و علمی و آموزشی شخصی نقش مهمی در موفقیت دارد و نمی¬توان صرفا به یک میراث، که به هرحال محصول جد و جهد شخص دیگری است، بسنده کرد و فقط آموخت. جان کلام این است که «استعداد» نقطه عزیمت تعالی اخلاقی و تصعید معنوی است و در تداوم آن البته تلاش و جدیت و تعمق و مداومت و آموزش بسیار مهم است و شرط لازم برای رشد و تعالی شمرده می¬شود. صابر نیز، مانند دیگر افراد موفق، خود با همین دو مؤلفه به جایی رسیده بود و به مرحله¬ای از رشد و خودسازی برکشیده شد که امروز یک الگو محسوب می¬شود. می¬توان از این الگو آموخت اما راز موفقیت در جهاد اکبر و اصغر تک تک دوستان جوان¬تر و علاقه مندان آن عزیز سفر کرده است. خدای او را مشمول رحمت خود قرار دهد و شما را هم در راه حق و فضیلت و تداوم راه نیکوی هدی موفق بدارد.