مفهوم «اصلاح» در نهضت عاشورا

واقعیت این است که در تاریخ ما شیعیان و به ویژه ایرانیان شیعه، حادثه عاشورا و برگزاری مراسم آئینی آن از دوران صفویه بعد، یکی از چند رخداد و مراسم مهم و اثرگذاری است که تا حدود زیادی ذهن و زبان و فرهنگ و آداب ما را تحت تأثیر قرار داده است تا آنجا که حتی دیگر هموطنان از جمله سنیان و یا اقلیت های مذهبی دیگر را هم به خود مشغول کرده و به گونه ای ذهن و سنت آنها را هم متأثر کرده است

 متن مکتوب سخنرانی در روز عاشورا 1432 هجری/25 آذر 89/16دسامبر 2010 در دلفت هلند

واقعیت این است که در تاریخ ما شیعیان و به ویژه ایرانیان شیعه، حادثه عاشورا و برگزاری مراسم آئینی آن از دوران صفویه بعد، یکی از چند رخداد و مراسم مهم و اثرگذاری است که تا حدود زیادی ذهن و زبان و فرهنگ و آداب ما را تحت تأثیر قرار داده است تا آنجا که حتی دیگر هموطنان از جمله سنیان و یا اقلیت های مذهبی دیگر را هم به خود مشغول کرده و به گونه ای ذهن و سنت آنها را هم متأثر کرده است. به ویژه در دهه محرم هرسال، که ایران تقریبا تعطیل است و سیاه پوش و در هر کوی و برزن سخنی و یادی از حسین است و عباس و اکبر و زینب و علم و کتل و گریه و زنجیر زنی و گاه قمه زنی و دیگر اعمال و رفتار، این اثرگذاری به اوج می رسد.

چرایی حادثه عاشورا

طبعا هر حادثه و رخدادی چگونگی و چرایی خاص خود را دارد. اینکه فلان حادثه در کجا و چگونه و چرا رخ داده و پیامدهای آن چه بوده و به کجا آنجامیده است. عاشورای محرم سال 61 هجری در کربلای عراق نیز مشمول همین قاعده است. از این رو از همان زمان تا کنون در این زمینه کتابها و مقالات فراوان نوشته شده و سخنان بسیار گفته شده و آرای بسیار متنوع و گاه متضاد عرضه شده است. به ویژه از قرون میانه اسلامی (به طور خاص از روزگار فرمانروایی آل بویه شیعی در عراق و ایران در سده چهارم هجری) به بعد و از دوران صفویه تا کنون تعبیرها و تفسیرهای بسیار مختلف و متنوع از این رخداد پدید آمده و به عنوان فلسفه دینی و اجتماعی این حادثه اعلام شده است. از راز سر به مهر فلسفه و چرایی اقدام امام حسین و نجات در قیامت از طریق گریه و ریختن اشک بر حسین و شهیدان کربلا و برخورداری از شفاعت این پاکان گرفته تا طرح اهداف سیاسی مانند انتخاب مرگ آگانه و شهادت به منظور رسوا کردن حکومت فاسد و جائر یزید و به طور کلی خلافت غصبی اموی و یا تشکیل حکومت اسلامی و مذهبی در عراق با همت و همراهی شیعیان این نواحی.

راه درست فهم و تحلیل حادثه عاشورا

اما اگر عقل و منطق متعارف بشری را معیار و ملاک داوری و نقد و تحلیل قرار دهیم، بهتر است که از مباحث  و پیش فرضهای کلامی، که گاه به توهمات و خرافات هم آلوده است، بپرهیزیم و واقع بینانه و منطقی به این رخداد مهم تاریخ اسلام نگاه کنیم و آن را به مثابة یک حادثه تاریخی و لاجرم با معیارهای نقد تاریخی فهم و تفسیر کنیم. برای چنین فهم و تفسیری راههای مختلفی وجود دارد از جمله تحلیل و شناخت درست و همه جانبه و منصفانه تاریخ نیم قرن اول اسلام و توضیح درست جدالهای فکری و سیاسی دینی – عربی و قبیله ای این دوران و تحلیل مستند رویکردها و گرایشات مختلف نمایندگان این جریانها. اما یکی از این راهها، استناد به سخنان امام حسین به عنوان امام و رهبر و سخنگو و نماد این کاروان کربلایی و نیز سخنان دیگر همراهان وی در طول سفر مدینه به مکه و از آنجا به عراق و کربلا است. این سخنان، که به هرحال، حداقل بخشی از چگونگی و چرایی و انگیزه و هدف و یا اهداف این رخداد را آشکار می­کند. البته با این شرط این تحلیل قرین توفیق خواهد بود که بر بستر فهم و تحلیل نظری و عملی اسلام و تاریخ نیم قرن نخست اسلام فهم و تفسیر و تبیین شود. یکی از این مستندات گفتاری و روایی، سخن مشهور امام شهیدان حسین بن علی (ع) است که در آن به صراحت در مقام تبیین نهضت خود اعلام می­کند که به انگیزه ستم و فزون خواهی و افساد برنخاسته بلکه برای «اصلاح در امت جدش » قیام کرده و بر آن است که بر سنت و سیره پیامبر حرکت کند و جز امر به معروف و نهی از منکر انگیزه و هدفی ندارد. تأمل در این کلمات تا حدودی ما را با فلسفه و انگیزه و غایت دینی و اجتماعی این جنبش آشنا می­کند.

مفهوم «اصلاح» در نهضت عاشورا

اول این نکته مهم را بگویم که اطلاق عنوان «انقلاب»، که مفهومی مدرن است و معنا و مقصد و مضمون خاص خود را دارد، بر رخداد عاشورا در کربلا نادرست است و بیانگر مضمون و محتوا و ماهیت آن حادثه کهن نیست. حتی «قیام» نیز با این حادثه چندان انطباق ندارد. شرح و تبیین این دعوی از حوصله این گفتار خارج است. شاید با تسامح عنوان «نهضت» (= جنبش) برای چنین رخدادی مناسبت­تر باشد.

در گفتار مورد اشاره امام سه کلید واژه وجود دارد که تا حدودی می­توانند از مراد و مقصود گوینده آن رازگشایی کنند: اصلاح، اصلاح در امت جدش و پیروی از سنت پیامبر. با توضیح کوتاه این سه کلید واژه، به تحلیل و جمع بندی نهایی می­رسم.

اصلاح. اصلاح، که اکنون عنوان و اصطلاح رایج و آشنایی است، در قرآن نیز به کار رفته و برخی پیامبران نیز کار خود را اصلاح و خود را در قامت یک نبی الهی «مصلح» دانسته اند. اصلاح از صلاح به معنای درستی و راستی و به سامان است و در مقابل آن افساد است که از فساد است و به معنای نادرستی و ناراستی و نابسامان است. وقتی می­گوییم فلان میوه فاسد شده به چه معناست؟ به معنای این است که سلامت و حالت طبیعی و درست خود را از دست داده و در نهایت غیر قابل استفاده شده است. همین معنا در مورد یک فرد و یا یک جامعه هم صادق است. فرد یا جامعه صالح یا فاسد. در جوامع بشری همواره کسانی بوده اند که عنوان مصلح داشته اند، چرا که با معیارها و هنجارهایی که در دست دشتند تلاش می­کردند جامعه و مردم روزگارشان را به صلاح دعوت کنند و مانع بروز فساد بشوند و یا در صورت بروز و شدت فساد برای اصلاح و زدودنشان بکوشند و مانع افسادهای مفسدین شوند. اینان را مصلحان گفته اند که در تمام جوامع در تمام روزگاران وجود داشته و هنوز هم دارند. به گواهی تاریخ پیامبران و به گزارش قرآن (از باب نمونه سوره هود آیه 88) از چهره های نامدار اصلاح اخلاقی و مدنی و اجتماعی روزگار خود بوده اند.  

 اما مفهوم «اصلاح در امت جد» که امام از آن استفاده می­کند. بی گمان یکی از مصلحان بلند آوازه تاریخ متأخر پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله (ص) بود که اصلاح طلبی و اصلاح گری او مورد تأیید و تصدیق تمام مورخان بی طرف است (مانند رودنسون یهودی فرانسوی و مونتگمری وات و شیمیل مسیحی آلمانی). نوادة او حسین بن علی در سال 61 هجری ادعا می­کند که می­خواهد در امت جدش یعنی جامعه اسلامی اصلاحاتی بکند و به تعبیر دیگر مانع فسادها و افسادگری­ها بشود. در ادامه نوشتار معنا و مفهوم اصلاحات حسینی روشن خواهد شد.

کلید واژه سوم «پیروی از سنت جد» است. سنت در اینجا به معنای اندیشه دینی و منش نبوی در دینمداری و روش آن حضرت در تدبیر امور جامعه است. چرا که محمد افزون بر نبوت حدود ده سال در مدینه فرمانروایی هم داشته است. با توجه به این معنای سنت، مراد امام نیز از پیروی از سنت نبوی و یا به عبارتی احیای چنان سنتی آشکار می­شود.

حال می­توان با استفاده از این سه کلید واژه حادثه عاشورای سال 61 هجری در کربلا را توضیح داد. امام می­گوید برای اصلاح در امت جدم برخاسته ام و برآنم بر سیره او بمانم. می­توان چنین تقریر کرد که در بخش نخست امام از فلسفه و مضمون جنبش اعتراضی خود سخن می­گوید و در بخش دوم از معیار اصلاح طلبی و اصلاح گری خود یاد می­کند. او مضمونا توضیح می­دهد که با اموری در نظام سیاسی و اجتماعی حاکم مخالف است و آنها را فساد و افساد می­داند و بر آن است که فسادها را به صلاح آورد و آب از جوی رفته را به جوی باز گرداند. معیار او نیز سنت نبوی است که سنجه مناسب و مقبولی برای تحلیل و داوری است.

گرچه امام در اینجا از سنت نبوی سخن می­گوید اما، به شهادت افکار و رفتار و شخصیت امام حسین به عنوان نوادة رسول و از اعضای شاخص اهل بیت و امام گروهی از مسلمانان، سرچشمه اصلی وی وحی و کلام خداوند یعنی قرآن است. چنانکه امام در مواقف دیگر در سیر کربلا بارها و به مناسبت­های دیگر به قرآن استناد کرده است. در این صورت باید پرسید دین به چه معناست تا بر اساس غایات دینی فلسفه اعتراض امام و مضمون اصلاحات حسینی و ماهیت سنت نبوی روشن شود. از منظرهای گوناگون دین را تعریف کرده اند و می­توان باز هم تعاریف دیگری از دین ارائه داد. اما از منظری که من دین را می­فهمم می­توان گفت سه معیار پیشینی (بیرون دینی) برای نقش و کاردکرد دین ضروری است:

1 – اخلاق (با دو معیار اخلاص و آزادگی)

2 – آزادی (اختیار، انتخاب و مسئولیت در تمام امور زندگی و تمام گزینه های پیش روی زیست جهان آدمی)

3 – عد الت (در تمام ابعاد و مصادیق آن).

با این سه معیار می­توان سنت نبوی را، که مورد تأکید امام است، فهم و تفسیر کرد. زیرا سنت نبوی در کلیت و مضمون و غایت خود چیزی جز تفسیر و تعیّن عملی دین و فلسفه انزال وحی و ارسال نبی نیست و نمی­تواند باشد.

مصادیق اصلاحات حسینی در سال 61 هجری

امام حسین در سال 61 هجری و در مقطع مرگ معاویه و به قدرت رسیدن فرزند و ولعیهدش یزید، یک پیش فرض دارد و آن این است که جامعه اسلامی و سنت نبوی از مسیر اصلی و نخستین خود فاصله گرفته و در حال گرایش به فساد و افساد است و از این رو او خود را به تغییر و اصلاح آن موظف و متعهد می­بیند. این فسادها چگونه و در چه مواردی بوده و مصادیق آنها کدامین بودند؟

با توجه به معیارهای دینی ارائه شده می­توان گفت امام جامعه نوبنیاد اسلامی را در آن مقطع از نظر اخلاقی، آزادی و عدالت دچار فساد و انحراف از اصول دینی و سنت نبوی می­داند و او به اعتراض برخاسته تا شاید آب از جوی رفته به جوی باز آید و مسیر نادرست تصحیح شود. اگر تاریخ نیم قرن نخست را به درستی تحلیل کنیم و بشناسیم، بی تردید صحت تشخیص امام آشکار می­شود. به دلایل فراوان، از جمله انباشته شدن غنائم جنگی به دست آمده از فتوحات در بیت المال و سوء استفاده از این غنائم و غلبه خوی اشرافیت بر بزرگان و سرداران و اصحاب و ستم­های فراوان به وسیله حاکمان عثمانی و اموی، اخلاق و ارزش های اخلاقی دینی چون راستی و راستگویی و ایثار و مساوات گرایی و اخلاص به شدت مخدوش شده و آسیب دیده است. آزادی و حق اخیار و انتخاب برای مردمان در تمام حوزه­های فکری و مدنی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ضعیف شده و حتی از آنها به کلی دریغ شده است. عدالت و قسط، که این همه مورد تأکید قرآن و سنت است، کم و بیش از یادها رفته و جای آن را تبعیض و نابرابری و ستم در اشکال مختلف گرفته است.

برای تعیین مصادیق این بی اخلاقی­ها و نا هنجارهای اخلاقی و نیز اخلال در نظم و نظام آزادی­های اجتماعی و سیاسی و نیز بی عدالتی­ها و ارائه مستندات آنها فقط باید به تاریخ این دوران مراجعه کرد که اکنون حتی به عنوان «مشت نمونه خروار» هم نمی­توان ارائه داد. در عین حال در حوزه سیاست و عدالت می­توان به یک نمونه روشن اشاره کرد و آن موضوع مهم تغییر نظام سیاسی «خلافت» به «سلطنت» یا به تعبیر ابولاعلی مودودی «ملوکیت» است (اشاره به کتاب مهم او با عنوان «خلافت و ملوکیت در اسلام»). نظام مورد تأیید قرآنی و اسلامی بر بنیاد «بیعت و شورا» است. یعنی شورای امت و یا حداقل شورای بزرگان و نخبگان در هر زمان با معیارهای اصیل و عام دینی (چون سلامت اخلاقی و صلاحیت و توانایی مدیریتی و رعایت اصل عد الت) کسی را به عنوان زعیم بر می­گزیند و او هم بر وفق شورا و نظارت عمومی به وظایف خودش در مدیریت عمل می­کند و در صورت ستم و فقد سلامت و صلاحیت عزل می­گردد. گرچه این سنت از همان آغاز پس از رحلت نبی اسلام به دست اصحاب کبیر او مخدوش شد اما پس از شهادت امام علی و انتقال خلافت از حسن بن علی به معاویه از طریق توافق صلح و در پی آن قدرت یافتن مطلق امویان، این انحراف به اوج خود رسید و بسیار خطرناک شد. مرگ معاویه و انتقال خلافت به یزید به شکل کودتایی و غیر قانونی، اوج این انحراف عظیم و ویرانگر را نشان داد و در واقع زنگ خطر را به صدا درآورد. اینکه می­گویم «غیر قانونی» برای این است که معاویه در قرارداد صلح با حسن متعهد شده بود مسأله خلافت پس از خود را به مردم و شورای امت واگذار کند اما او نقض عهد کرد و با توسل به انواع حیله­ها و تزویرها و هزینه کردنهای نامشروع فرزندش را به عنوان ولیعهد خود بر گزید و از این رو پس از مرگ معاویه پسرش به مقام خلافت دست یافت. بدین ترتیب خلافت ساده اسلامی به کلی تغییر ماهیت داد و به زودی به صورت نظام موروثی سلطنتی شبیه ایران ساسانی همراه با استبداد مطلق در آمد و حق آزادی مردم در انتخاب زمامدار و تأسیس دولت مطلوب سلب شد. اینکه نماینده امام در کوفه، مسلم بن عقیل، به والی جبار کوفه ابن زیاد که می­پرسد اعتراض تان چیست، می­گوید شما بدون رضایت مردم بر آنان حکومت می کنید، به خوبی این مدعا را نشان می­دهد.

با این توضیحات آشکار می­شود که امام در جنبش اعتراضی خود مطلقا حق داشته و سخنانش کاملا بر وفق عقل و منطق دین (قرآن و سنت نبوی) بوده و او بر آن بوده که با عدم تمکین به خواسته نامشروع خلیفه جبار و نامشروع حاکم مبنی بر بیعت با او، به این همه انحراف دوران ساز اعتراض کند و امت را به این همه فاجعه و انحرافات اخلاقی و اجتماعی و سیاسی و این همه بی عدالتی آگاه سازد و انصافا هم به گواهی تحولات مهم برآمده پس از فاجعه کربلا کاملا موفق بود.

سخن آخر اینکه اکنون گرچه زمان و زمانه به گونه دیگر است و نظامات اجتماعی و سیاسی با معیارهای نوین اخلاق و آزادی و عدالت سامان می­یابند اما ما مسلمانان و به ویژه شیعیان اهل بیت درسی که از امام حسین و شهیدان کربلا و جنبش عاشورا می­گیریم این است که همچنان اخلاق مدار، آزادی خواه و عدالت طلب باشیم. هرکه البته با معیارهای جدید اخلاقی­تر، آزادی خواه تر (دموکرات تر) و عدالت خواه­تر (ظلم ستیزتر)، مسلمان­تر و شیعه تر و حسینی­تر است و این است ایستادگی حسین وار و این است مفهوم اصلاح طلبی و اصلاح گری در روزگار ما. 

 

Share:

More Posts

Send Us A Message