از مدعيات مشهور اين است كه پيامبران پیشین به ظهور پيامبر اسلام بشارت دادهاند، از جمله گفته شده است در تورات و انجيل (كتب مقدس يهوديان و عيسويان) صريحاً به آمدن محمد (ص) اشارت شده است، مسلمانان براي اثبات مدعاي خود به انجيل و قرآن استناد ميكنند. درباره اناجيل موجود ميتوان گفت چنين گفتهاي به طور صريح ديدهنميشود. آنچه هست واژه « فارقليط » به زبان سرياني و پرگلوتوس به يوناني است و مفهوم تسلي دهنده كه در باب 13و14و15 انجيل يوحنا آمده است. روشن است كه اين عناوين و معاني آنها هرگز مدعاي مسلمانان را ثابت نميكند. چرا كه نه فارقليط به روشني معادل محمد (ص) است و نه مسيحيان چنين تفسيري درآن داشته و دارند. معناي تسلي دهنده هم به خوبي از كلام خود مسيح در همان سه باب ياد شده پيداست كه روحالقدس است نه يك شخص[1] اما در قرآن دو آيه مورد استفاده است. يكي آيه 157سوره اعراف كه ميگويد : «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ …» و ديگر آيه 6 سوره صف: « … وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ … » به نظر ميآيد كه دلالت آيه اول روشن باشد و لذا مؤمنانه ميتوان گفت در تورات و انجيل چنين اشاراتي بوده است هرچند از نظر تاريخي اثبات آن آسان نيست. اما آيه دوم كه از قول حضرت موسي است محل تأمل است. چرا كه روشن نيست «احمد» اسم است يا صفت گرچه در آيه آمده است: اسمه … صفت يعني آنكه در ستايش خداوند از ديگران برتر است. اما در يكي از اشعار ابوطالب، وي پيامبر را احمد هم خوانده و طبق روايتي پيامبر خود را احمد هم ناميده است. حتي اگر اين سخن مولوي را بپذيريم كه: ” نام احمد نام جمله انبياء است- چون كه صد آمد نود هم پيش ماست.” ، باز بر ابهام مسأله افزوده ميشود (هر چند روشن نيست كه مولوي اين مدعا را كه « نام احمد» نام جمله انبياء است را از كجا استخراج و استنباط كرده است.)
[1] . Paraclet ، یونانی : Parakletos ، معنای وکیل، واسطه و شفیع میدهد. در اصطلاح شرع مسیحیت از عناوین روح القدس، یکی از عناوین تثلیث الهی است. در کتب قدیم عربی و فارسی ( واخیراً ) نیز آن را ترجمه نکردهاند بلکه به شکل معرب درآوردند و واژه « فارقلیط » را از آن ساختند. ( مانی و سنت مانوی، فرانسوا دکره، ترجمه عباس باقری، نشر فرزان، ص 63 – پاورقی )
قابل توجه اینکه مانی (پیامبر ایرانی در سده سوم میلادی) مدعی بود که همان فارقلیط است و برای اصلاح و تکمیل ادیان قبلی آمده و خاتم پیغمبران است. (ایران در زمان ساسانیان، کریستین سن، ترجمه رشید یاسمی، ص 570)