نقش جنبش دانشجویی ایران در گذار به دموکراسی

...سه عامل مهم در سیاسی شدن جامعه دانشگاهی و دانشجویان ایرانی در داخل و خارج کشور نقش داشت. یکی فضای نسبتا باز سیاسی در سالیان پس از جنگ دوم جهانی و سقوط سطنت رضا شاه بود، و دیگر، اثر پذیری از سنت روشنفکری اروپایی در مبارزات اجتماعی و سیاسی، و سوم اثر پذیری از جنبش­های آزادی بخش ضد استعماری در جهان سوم و بیش از همه اثرپذیری از افکار و اندیشه های چپ کمونیستی و سوسیالیستی جهان.

 

سخن خود را با احترام به شهیدان دانشجویی ایران و با یاد زندانیان سیاسی کنونی و به ویژه انبوه زندانیان دانشجو آغاز می کنم. سخن کوتاه من با شرح کوتاهی از صد سال مبارزه اجتماعی و سیاسی و اهداف آنان آغاز می­شود و به وضعیت کنونی اشاره می­کند و با بیان نقش دانشجویان و جنبش دانشجویی وطن ما در گذر به دموکراسی پایان پیدا می­کند. 

 

ایران با جنبش مشروطه یعنی قانون خواهی و تأسیس نظام پارلمانی در 1906 (1285 خورشیدی) وارد مناسبات جهان مدرن شد و در این جنبش فکری – سیاسی دانش آموخته­های جدید یعنی روشنفکران در کناردو نهاد سنتی ایران یعنی نهاد روحانیت و نهاد بازار نقش آفرین شدند.

تا زمان تأسیس دانشگاه در سال 1932 (1314 خورشیدی) روشنفکران ایرانی در مدارس و دانشگاه های اروپایی و احتمالا برخی کشورهای عربی درس می­خواندند و از این طریق و یا با سفر به اروپا و خارج از کشور و یا با مطالعات شخصی با جهان جدید و دستاوردهای علمی و فرهنگی نوین آشنا می شدند اما پس از تأسیس دانشگاه و دیگر نهادهای آموزشی جدید، عمدتا از این راه در تعامل با دانش­های مدرن قرار گرفته و به طور کلی با فرهنگ و آداب نوین غربی آشنا شدند.

از آنجا که سنت روشنفکری ایران از پیش از مشروطیت با مبارزات اجتماعی و سیاسی و عدالت طلبانه پیوند داشت، از همان آغاز تأسیس دانشگاه و در فضای مدرنیزاسیون روزگار رضا شاه، نسل دوم و سوم دانش آموخته های جدید، نسبت به جامعه و سیاست و تحولات مدرن و مدنی حساسیت نشان داده و در همین روند به مبارزات سیاسی و مدنی روی آورد. در دهه بیست و سی شمسی ( 1938 – 1960 ) سه عامل مهم در سیاسی شدن جامعه دانشگاهی و دانشجویان ایرانی در داخل و خارج کشور نقش داشت. یکی فضای نسبتا باز سیاسی در سالیان پس از جنگ دوم جهانی و سقوط سطنت رضا شاه بود، و دیگر، اثر پذیری از سنت روشنفکری اروپایی در مبارزات اجتماعی و سیاسی، و سوم اثر پذیری از جنبش­های آزادی بخش ضد استعماری در جهان سوم و بیش از همه اثرپذیری از افکار و اندیشه های چپ کمونیستی و سوسیالیستی جهان. در این مورد باید افزود که حمایت­های بلوک شوروی در دوران جنگ سرد از این نوع مبارزات عدالت طلبانه و ضد استعماری و ضد سرمایه داری، نقش قابل توجهی در تحکیم و گسترش افکار و مبارزات ضد امپریالیستی داشت.

در این دوران سه جریان فکری – سیاسی در دانشگاههای ایران فعال بودند: جریانهای مختلف چپ مارکسیستی (حزب توده و شاخه­های دانشگاهی آن)، جریانهای مختلف اسلامی (انجمن های اسلامی دانشگاهها) و جریانهای ملی (جوانان و دانشگاهیان و دانشجویان وابسته به جبهه ملی ایران و حامیان دولت ملی دکتر مصدق) که در فعالیت­های سیاسی و اجتماعی شان ایدئولوژی خاصی نقش نداشت. شاید بتوان گفت که دو گرایش فکری – سیاسی در دانشگاههای کشور فعال بودند: جریانهای مذهبی و جریانهای لائیک و غیر مذهبی اعم از مارکسیستی و ملی.

به رغم اختلافات گاه عمیق فکری و سیاسی این جریانها، می­توان گفت که اینها روی چهار هدف کلی و مشخص اتفاق نظر داشتند:

رهایی از سلطه استعمار و قطع وابستگی و حفظ استقلال کشور،

رهایی از استبداد داخلی و تحقق حاکمیت ملی،

توسعه و پیشرفت تمدنی و علمی و فرهنگی کشور (علوم و فنون)،

 و تأمین عدالت اجتماعی و بیشتر عدالت اقتصادی یا عدالت توزیعی.

در حدود چهار دهه سطنت پهلوی دوم یعنی تا دوران انقلاب ایران در 1979 (1357 خورشیدی)  جنبش دانشجویی و دانشگاهی ایران در جریانهای سه گانه یاد شده با همان اهداف چهارگانه با تمام قدرت حضور داشت و فعال بود و همین مبارزات، که در اواخر به دلیل استبداد مطلق شاه و انسداد کامل سیاسی و فرهنگی به خشونت انقلابی و چریکی هم کشیده شد، بود که سهم مهمی در وقوع انقلاب ایران و سقوط رژیم پهلوی ایفا کرد. 

در دوران پس از انقلاب جنبش دانشجویی به کلی متحول شد و تاریخ جداگانه­ای دارد که در این مجال حتی نمی­توان بدان اشاره کرد. در دهه اول پس از انقلاب تقریبا چیزی به نام جنبش دانشجویی نداشتیم چرا که دانشگاهها کاملا در اختیار حکومت بود و دگر اندیشان با هر گرایشی اعم از مذهبی و غیر مذهبی امکان فعالیت­های علنی و مستقل نداشتند. اما پس از پایان جنگ و فوت آیت الله خمینی نخستین نشانه­های دگر اندیشی در دانشگاهها آشکار شد که ابتدا در انجمن­های اسلامی وابسته به حکومت خود را نشان داد و آنگاه در جریانهای مستقل اعم از مذهبی و غیر مذهبی نمود پیدا کرد. در عین حال جنبش دانشجویی در دوران پس از دوم خرداد 76 و دولت اصلاحات محمد خاتمی بود که تولدی دوباره یافت و حرکت جدیدی را آغاز کرد. از آن زمان به بعد، جنبش دانشجویی دانشگاههای ایران در کنار نهادهای اثرگذاری چون مطبوعات نقش مهمی در گسترش افکار مدرن و آرمانهایی چون جامعه مدنی و تأمین آزادیهای اجتماعی و سیاسی و عدالت طلبی داشته است و به همین دلیل بیشترین سرکوب­ها را نیز متحمل شده و سنگین­ترین هزینه را پرداخته است.

اما این جنبش از جهات مختلف با جنبش­های دانشجویی و روشنفکری گذشته متفاوت است. مهم ترین وجه تمایز این است که این جنبش مدرن است و از این رو، هم رهبری متکثر و غیر متمرکز  دارد، و هم به کلی مدنی است و با خشونت مخالف است، و هم روی آرمانهای مدنی و دموکراسی خواهی و حقوق بشر متمرکز است. این سه مشخصه از مشخصات مهم جنبش دانشحویی جدید و کنونی ایران است.  

بنابراین این جنبش گرچه میراثدار پیشینیان خود است و همان آرمانهای غالبا ناکام چهار دهه گذشته را دنبال می­کند اما در عین حال، هم تفسیرهای جدید از همان میراث دارد، و هم نسبت به آن سنت و میراث منتقد است، و هم مصادیق تازه ای برای اغلب مفاهیم گذشته از جمله آزادی و عدالت و حاکمیت ملی و توسعه معین کرده است، و هم  شیوه های متفاوت و مدنی تر برای تحقق آرمانهایش انتخاب کرده است. این دانشجویان دیگر چریک نیستند که به کوه و جنگل بزنند و خواسته های خود را در سفیر گلوله بجویند، اینان در شهر و در متن مردم و در بستر جامعه و با استفاده های مدنی و قانونی مطالبات دموکراتیک و حقوق بشری خود را پی می­گیرند.  

گرچه ما بیش از یک قرن مبارزه برای عدالت و آزادی را در پس پشت خود داریم و تا اینجا هم گام های مثبت و مفیدی برداشته­ایم، اما هنوز هم به دلایل مختلف به کامیابی نرسیده ایم و در بهترین حالت هنوز در «مرحله گذار» قرار داریم. در این مرحله سخت و طاقت سوز و دشوار، بار سنگین آزادی خواهی و عدالت طلبی بر دوش افراد و جریانهای مختلف اجتماعی و سیاسی و فرهنگی است (مانند جنبش زنان، کارگران، اقوام، معلمان، احزاب، پیروان مذاهب دگر اندیش و . . .) اما جنبش دانشجویی و نیز استادان در مرحله گذار به دموکراسی سهم مهم و از جهاتی یگانه ای دارند و می­توانند داشته باشند. چرا که:

اولا – دانشجویان و دانشگاهیان عمدتا برخواسته از جامعه شهری و طبقه متوسط­اند و در تمام جوامع و البته بیشتر در جوامعی چون جامه ما این طبقه و گروه اجتماعی سهم عمده­ای در انتقال افکار و مطالبات مدرن دارد.

ثانیا – دانشجویان جوانند و جوانان، آن هم در کشوری که بیش از شصت درصد آن زیر سی سال دارند، نقش یگانه ای در تبلیغ و آموزش مفاهیمی چون آزادی و عد الت و حقوق بشر و دموکراسی و تأسیس نهادهای مدنی دارند و اکنون نیز همین نقش با تمام موانع بر دوش جوانان است. امروز اکثریت زندانیان سیاسی اعم از زنان و مردان از گروه سنی بیست و سی و پنج سال هستند. تقریبا تمام زندانیان سیاسی تحصیلکرده­های دانشگاهی هستند. در دهه چهل و پنجاه نیز اکثریت قریب به اتفاق شهدا و زندانیان سیاسی از دانشجویان و دانشگاهیان و دانش آموخته­های نهادهای آموزشی مدرن بودند.  همین طور است جایگاه و وضعیت فعالان جامعه مدنی ایران.     

می­گویند روشنفکر وجدان بیدار جامعه است و کار اصلی­اش عبارت است از نقد سنت و قدرت، گروه گستردة دانشجویان از نظر گروه بندی اجتماعی در مراتب مختلف در گروه عام روشنفکران قرار دارند، و همین گروه است که هم می­تواند در گسترش و آموزش و تعمیق اندیشه های مدرن سهمی تعیین کننده داشته باشد و هم در نقد قدرت و ثروت و منزلت فعال باشد و هم در نهایت پیشگام تغییرات و تحولات اجتماعی و مدنی باشد و تأسیس نهادهای مدنی کمک کند.

به هرحال باتوجه به ملاحظات فوق، در مبارزات اجتماعی و فعالیت­های مدنی جاری کشورمان، گروه وسیع دانشجویان و جنبش دانشجویی از طیف­های فکری گوناگون و حتی متضاد، نقش بی بدیلی دارند و می­توانند داشته باشند و نوع فعالیت و سطح کوشش­های آنان می­تواند به مردم ایران در راه رهایی از چیرگی هر نوع استبداد و فعلا استبداد مذهبی حاکم کمک کند. در واقع نقش ویژه این گروه فکری – اجتماعی را هیچ گروه دیگر نمی­تواند بر عهده بگیرد. به عبارت دیگر، در گذار به دموکراسی، دانشجویان و به طور کلی جوانان و دانش آموخته های نهادهای آموزشی مدرن سهم و نقش بیشتر و از جهاتی یگانه ای دارند.    

      

  متن سخنرانی ایراد شده در مراسم روز دانشجو که در تاریخ دوشنبه 15 آذر 89 / 6 دسامبر 2010 در دانشگاه رم – ایتالیا – که با همت جمعی از دانشجویان سبز ایرانی شهر رم برگزار شده بود.

Share:

More Posts

Send Us A Message