گزارش سفر – فلورانس

از سال گذشته که من به ایتالیا آمدم، دوست قدیم و دوست داشتنی ام دکتر مجید تفرشی ساکن لندن، پیوسته وعده می داد که به ایتالیا به دیدنم خواهد آمد، اما «هزار وعدة خوبان یکی وفا نکرد» و ایشان هم البته بی تردید از «خوبان» است؛ به هر معنایی که حساب کنید! اما به هرحال اخیرا ایشان از سر لطف همراه دوست دیگری به دیار موقت من آمدند و چند روزی مهمان من بودند...

 از سال گذشته که من به ایتالیا آمدم، دوست قدیم و دوست داشتنی ام دکتر مجید تفرشی ساکن لندن، پیوسته وعده می داد که به ایتالیا به دیدنم خواهد آمد، اما «هزار وعدة خوبان یکی وفا نکرد» و ایشان هم البته بی تردید از «خوبان» است؛ به هر معنایی که حساب کنید! اما به هرحال اخیرا ایشان از سر لطف همراه دوست دیگری به دیار موقت من آمدند و چند روزی مهمان من بودند. از روز یکشنبه 17 مرداد 89 / 8 آگوست 2010  تا جمعه 22 مرداد.

دوستان با هواپیما از لندن به شهر پروجا آمده و در آنجا اتومبیلی برای چند روز اجاره کردند و از آنجا به شهر کیوسی – محل اقامتم – آمدند. شهر پروجا مانند دیگر شهرهای بزرگ و کوچک ایتالیا از شهرهای زیبا و دیدنی است و در ایالت توسکانی واقع شده و تا کیوسی 27 کیلو متر فاصله دارد. شهر معروف سن فرانچسکو در نزدیکی آن واقع شده است. در چند روزی (در واقع عملا چهار روز) که دوستان بودند، از چند جا دیدن کردیم که گزارش این سفرها را می نویسم.

اول این را بگویم که در همان روز یکشنبه، که دوستان در راه بودند و غروب رسیدند، دوستم آقای دکتر قهرمان دیوان بیگی ساکن فلورانس همراه دوست دانشجوی دیگر طبق قرار قبلی به دیدنم آمد اما به جای خانه نشینی با ماشین ایشان به دو شهری که تا کنون ندیده بودم سری زدیم. شهر اَرِتزو و شهر فرانچسکو. اَرِتزو شهری کوچک در میان راه فلورانس – کیوسی ( و طبعا رم – فلورانس ) است که قطار و نیز بزرگراه شمال و جنوب از آن می گذرد. من تا کنون بارها در سفر به فلورانس یا ونیز از آن گذشته بودم اما تا حال از آنجا دیداری نداشتم و این بار در واپسین روزهای اقامتم در ایتالیا با همت و لطف دیوان بیگی ( به تعبیر خودش دیوان ) از این شهر نیز دیدن کردم. ارتزو مانند دیگر شهرهای کوچک و بزرگ ایتالیا بسیار کهن و دیدنی است و سرشار از زیبایی های هنری و معماری و نماهای ساختمانها و بویژه کلیساهای قدیمی با سابقه های حدود هزار ساله و بازمانده از قرون وسطی و به تعبیر ویل دورانت « عصر ایمان ».

شهر دوم شهر فرانچسکو ( یا اسیزی ASSISI) بود که گفتم در حوالی شهر پروجا نهاده شده است. شهرت اصلی این شهر به همان کلیسای مشهور فرانچسکو است که به راستی از نظر زیبایی و هنری و معماری از دیدنی ترین جاهای ایتالیا است و به همین دلیل از شهرهای توریستی و شلوغ و پر رفت و آمد این ناحیه است. فرانچسکو از پیشوایان دینی و از قدیسان نامدار مسیحی قرون وسطی است و در سالهای 1182 – 1226 میلادی زیسته است. او با توجه به عقاید خاص مذهبی خود و نیز به دلیل زهد و پارسایی بسیار و مشهورش پایه گذار فرقه ای خاص است که از آن زمان تا کنون پیروانی داشته و دارد. کلیسای او در بالای بلندی قرار گرفته و از هر سو مشرف است بر دشت های مجاور و سر سبز و پر از مزرعه و باغ و درخت. می باید اتومبیل را در قسمت پائین و در پارکینک پارک می کردیم و مسافتی را تا قله و کلیسا طی می کردیم، که کردیم. معماری و نقاشی ها و دیگر هنرهای خاص مذهبی قرون وسطی و متمرکز و متجلی در کلیسای نسبتا بزرگ و با شکوه واقعا به وصف نمی آید و بسیاری از آنها را البته به یاد ندارم که ذکر کنم. مزار و آرامگاه خود فرانچسکو، که در زیر زمین قرار دارد، بسیار جذاب است و دیدنی. معجری شبیه معجرهای امام زاده های ما دارد و از هر سو با پارچه هایی و نخ هایی بر آن دخیل بسته اند و حاجت خواسته اند. نکته قابل توجه این است که شمار قابل توجهی از زائران با حالات خاص مذهبی و دعاخوانی بر گرد مزار گرد آمده بودند و به هرحال نیایش می کردند و احتمالا با روشن کردن شمع نذر می کردند و حاجت می خواستند. می توان گفت اینجا، بر خلاف کلیساهای دیگر از جمله واتیکان که صرفا حالت توریستی دارد، یک مکان مذهبی و معنوی هم هست و این البته عمدتا به خاطر شخیصت روحانی ویژه و فرقه ای فرانچسکوی قدیس و آرامگاه او است نه به دلیل بنای تاریخی و یا مثلا کلیسای بزرگ و هنری.

ناهار را در آنجا صرف کردیم و به خانه آمدیم تا از دوستان لندنی استقبال کنیم.

دوستان برای رعایت حال من هتل گرفته بودند. گرچه در خانه اتاقی برای پذیرایی بود. شام را با هم خوردیم ( البته از دستپخت مردانه این آشپز ) و برای خواب و استراحت به خوابگاهشان رفتند. صبح فردا به فلورانس رفتیم. سفر با اتومبیل و تماشای گاه و بیگاه اطراف و اکناف و دیدن مناظر زیبای ناحیه نیز البته مطلوب بود. گرچه آدمهایی چون ما، که همه هنرشان حرف و حرافی است و دربارة همه چیز بحث می کنند و اظهار نظر، چندان مجالی و حالی برای تماشای طبیعت و دیدنی دیدنی ها باقی نمی ماند.

دیدار ما از شهر تا غروب طول کشید. البته این بیان بدان معنا نیست که زمان زیادی بوده است. واقعا دیدن تمام جاهای دیدنی فلورانس به صورت تمام وقت حدود یک هفته وقت لازم دارد. بویژه اگر قرار باشد از تمام موزه ها به طور کامل بازدید شود قطعا به زمانی بیش از این نیاز است. من تا کنون در طی دو سال قطعا بیش از ده بار به فلورانس آمده ام اما به تناسب وقت و امکانات فقط از چند جای مشهور در مرکز شهر بازدید کرده ام. از کلیسای مشهور سانتاماریا گرفته تا ساختمان شهرداری که موزه هست و تا برخی موزه های دیگر از جمله موزه هنر و داوینچی و میکلانژ. اصلا تمام فلورانس مرکزی یعنی قسمت اصلی شهر که از قرون وسطی بازمانده به معنای واقعی کلمه یک موزه بزرگ است. چنانکه دیگر شهرهای ایتالیا بویژه روم و ونیز و میلان نیز چنین است. در همه جا ساختمانهای بزرگ و کوچک با معماری شگفت انگیز مذهبی و نیمه مذهبی قرون وسطی ردیف نشسته اند و همه را به تماشا می خوانند و در داخل بناهای بزرگ تاریخی، که امروز حتی در صورت اداری بودن موزه هم هست، پر است از اتاق ها و سالن های بزرگ و متوسط و انباشته از نقاشی ها و تندیس های بزرگ و کوچک و تابلوهای هنری زیبا و جذاب و مسحور کننده از آثار هنرمندان نامدار عصر مدیچی ها و قرون وسطی. جالب است که ظاهرا شکل و معماری و ظواهر بناهای قدیمی و بویژه از نظر طبقات تقریبا یکسان و هم شکل می نمایند اما در واقع از جهات مختلف بین آنها تفاوتهای کم و بیش اساسی وجود دارد که در نظر اول شاید به چشم نیایند. می توان گفت یک هماهنگی و هارمونی عام بین بناها و دیوارها و پنجره ها و رنگ آمیزی ها در همه جا وجود دارد اما در متن این هارمونی تنوع فراوان نیز به کار رفته است. البته من و امثال من ( توریست های پرشمار معمولی ) از این ظرایف چندان نمی فهمیم و طبعا هنرمندان و هنرشناسانند که این همه زیبایی و ظرایف و طرایف را در حد کمال می فهمند و از آن لذت می برند و در عین حال بر آگاهی و دانایی شان افزوده می شود. به هرحال فراموش نکنیم که فلورانس یادگار رنسانس اروپا است و به تنهایی حامل بخش قابل توجهی از متفکران و شاعران و هنرمندان و سیاستمداران و نوگرایان عرصه های مختلف تمدن و فرهنگ نوین غربی است. کمتر شهری در جهان این اندازه مفتخر است.

به هرحال چند ساعتی در مرکز شهر یعنی منطقه توریستی و همواره شلوغ فلورانس سیاحت کردیم و جاهایی را دیدیم و در برخی جاها سرکی کشیدیم. اما از دو جا بازدید مفصل تری داشتیم. موزه هنر و کلیسای سانتاماریا. کلسیای مرکزی ( دُم ) فلورانس واقعا بزرگ و با شکوه و دیدنی است و شمایل و بنای با شکوه و گنبد و برجهای خاص آن چون نگینی در قلب شهر می درخشد. برای خرید بلیط و صعود به گنبد آن صفی طولانی بسته شده بود. ما هم در صف ایستادیم و پس از خردید بلیط عملیات دشوار صعود را آغاز کردیم. پله های کم عرض و نیمه تاریک با شیب تقریبا تند واقعا نفس گیر بود. طبق گفته تعداد پله تا اوج 464 تا است اما ما تا حدود 350 تا رفتیم و در ماندیم و ناچار باز گشتیم. واقعا دیدنی است این بنای عظیم و این پله ها و تالار و شبستان با شکوه و بزرگ و به طور کلی معماری و طراحی و نقاشی ها و رنگ آمیزی های آن. من در دفعات گذشته فقط شبستان را دیده بودم. موزه هنر هم دیدنی و جذاب بود. ساختمان آن کاخ برخی اشراف سده های شانزدهم تا هجدهم بوده و بعدها به موزه هنر تبدبیل شده است. خواستیم  موزه مشهور « اوفیتسی » را هم ببینیم اما با دیدن صف طولانی آن برای تهیه بلیط و ورود به داخل، پشیمان شدیم و ناچار عطایش را به لقایش بخشیدیم. البته تا کنون چند بار همین ماجرا برای من رخ داده و سرانجام تا کنون موفق به دیدار این موزه نشده ام. البته از بنای شهرداری نیز دیداری اجمالی داشتیم. این بنا، که زمانی دراز کاخ حکومتی مدیچی ها از سدة پانزده تا سدة هجده بوده، از مکانهای تاریخی و دیدنی است. بنا بزرگ است و با شکوه که قسمتی شهرداری است و قسمتی هم موزه است. مدیچی ها به طور دقیق از سال 1413 تا 1743 در این ناحیه فرمانروایی کرده اند.

ناهار را در شهر خوردیم اما شب را طبق قرار قبلی به منزل دوستم دکتر دیوان بیگی رفتیم. ایشان از دوستانی هستند که در همین جا با وی آشنا شده ام. از دوران پیش از انقلاب که به قصد تحصیل به فلورانس آمده تا کنون در این شهر زندگی می کند. از پزشکان شناخته شده و از فعالان جامعه مدنی هستند و مدکار ایرانیان و بویژه دانشجویان این نواحی است. در این دو سال نسبت به من نیز محبت بسیار داشته و مخصوصا در این دیار غریب و با زبان نفهمی ما، وجود ایشان و کمکهایش واقعا معتنم بوده است. البته ایشان از خاک پر مهر گیلان است و هم ولایتی و احتمالا عرق هم ولایتی بودن هم در این مهربانی های بی تأثیر نبوده است.

قرار بود که روز بعد را به شهر پیزا سفر کنیم و از آن شهر و دیدنی های آن از جمله برج کج مشهور پیزا بازدید کنیم اما در نهایت دوستان از آن منصرف شدند و ما صبح روز بعد عازم مقصد دیگر یعنی شهر S I E N A شدیم که در حدود شصت کیلومتری فلورانس قرار دارد و از شهرهای قدیمی و واقعا تماشایی ایتالیا و ایالت توسکانا است. از مسیر اتوبان حرکت کردیم. اولین بار بود که این مسیر را طی می کردم و می دیدم. گرچه تمام ایالت توسکانا سرسبز و زیبا و چشم نواز است اما مسیر پر فرار و نشیب و پر درخت و سر سبز فلورانس – سی ا نا به راستی تماشایی و دل انگیز و فرح بخش و نشاط آور است. قرار بود که در مسیر از شهر مشهور دیگر یعنی سن جی مینیانو نیز دیدن کنیم که به هرحال ممکن نشد.

ظهر رسیدیم به سی ا نا. ناهاری خوردیم و گشتی در شهر زدیم. این شهر نیز تماشایی است و همواره محور جذب توریست است و شلوغ و پر رفت و آمد. شهر چندان بزرگ نیست. گرچه فلورانس هم متوسط است و کمتر از پانصد هزار جمعیت دارد. سی ا نا شهری مهم در قرون وسطی بود و اهمیت آن بیشتر به دلیل مذهبی بود. شهر یکی از مراکز مهم اتراق مسافران و زائران واتیکان بود که از فرانسه و نواحی دیگر اروپا می آمدند و باز می گشتند. از این رو از جهات مختلف این شهر پیشرفته و آباد بود. از جمله از نخستین بانکداری و نیز بیمارستان مجهزی برخوردار بوده است. نیز کلیسای بزرگ و با شکوه که هنوز هم هست و تقریبا معماری و نمای آن شبیه کلیسای سانتاماریای فلورانس است. شهر در دامنه نهاده شده و ساختمانهای آن به مراتب بیشتر از فلورانس کهنه و قدیمی و حتی فرسوده به نظر می آید. اغلب قسمت های دیوار بزرگ و قطور قدیمی با دروازه هایش هنوز در گراگرد شهر خودنمای می کند و در واقع شهر را در آغوش گرفته است. شهر تقریبا یک خیابان دراز و اصلی دارد. خیابانها و کوچه هایش خیلی تنگ و کم عرض و در عین حال شلوغ و مملو از مسافران و توریست است از اقوام مختلف جهان و البته بیشتر کره ای و ژاپنی. مهم ترین مکان دیدنی و توریستی شهر همان میدان « پیازا دل کامپو » است که ساختمان شهرداری در جنب آن واقع شده است. این بنا تقریبا همتای کاخ شهرداری فلورانس است و از قضا اینجا هم زمانی کاخ فرمانروایان خاندان مدیچی بوده است. در طول چند قرن خاندان بزرگ و با نفوذ مدیچی بوده اند که بر کل منطقه توسکانا فرمانروای می کرده اند. یکی از شهرت های شهر مسابقه اسب سواری است که در اواخر مرداد ماه به مدت چهار روز در این میدان انجام می شود. شرح آن مفصل است. این مراسم، که با توجه به برنامه های مختلف آئینی آن به مراتب فرا تر از مسابقه اسب دوانی است، بازمانده از روزگاران قدیم است و به مناسبت آن در این ایام هزاران مسافر به این شهر سفر می کنند تا مراسم جذاب را تماشا کنند.

غروب به کیوسی بازگشتیم.

دو روز بعد را در کیوسی گذراندیم. قرار بود که دوستان از رم هم دیدن کنند اما عملا انجام نشد. بخشی از این دو روز به گفتگو و مصاحبه با دکتر تفرشی در باب حوادث مجلس اول گذشت و بخشی هم به دیدن مناطق دیدنی کیوسی. بالاخره هر کسی هرجا که باشد دنبال کار و شغل و علایق شخصی خودش هم هست و آقا مجید ما، که تاریخ خوانده و محقق تاریخ معاصر است، در اینجا هم می خواست از فرصت استفاده کند و به « مشروطه » اش برسد. به هرحال دوربین گذاشت و مرا، که روزگاری به اشتباه وکالت مردم تنکابن و رامسر در مجلس اول را داشتم، نشاند پای دوربین و سئوال پشت سئوال تا هرچه از حوادث مجلس می دانم بگویم و ما هم، که البته بچه حرف شنویی هستیم، گفتیم چشم و در نهایت بیش از چهار ساعت حرف زدیم و حسابی تخلیه اطلاعاتی شدیم.

و اما دیدنی های شهر کوچک کیوسی کم نیست. شهری یا حدود نه هزار جمعیت و ایستاده بر تپه ای سر سبز و مشرف بر دامنه ها و دشت های سر سبز و باغهای زیتون و انگور و انواع میوه ها. شهر دو قسمت دارد: کیوسی بالا که همان کیوسی قدیم و باستان است و کیوسی جدید که در پائین در دشت واقع شده و عمدتا در دو قرن اخیر ساخته و فعلا بیشترین جمعیت را دارد. کیوسی بالا از مناطق قدیم تمدن ایتالیا و در واقع اروپا است که همان تمدن اتروسکا است. این تمدن از سده های نهم و هشتم پیش از میلاد آغاز می شود و تا سدة سوم و آغاز امپرتوری روم ادامه پیدا می کند. از این رو این شهرک از نظر باستان شناسی غنی است و در حال حاظر نه موزه دارد که مهم ترین آنها موزه دوران باستان است که در آن آثار و اشیاء به دست آمده از سدة نهم تا سوم و دوم هزاره اول پیش از میلاد نگهداری می شود و نام نیز همان « موزه اِتروسکا » است. نام کیوسی از نام « کیوسینه » فرمانروای این ناحیه در سدة پنحم پیش از میلاد گرفته شده است.

با دوستان تقریبا یک روزی از موزه های کیوسی دیدن کردیدم. از همان موزه باستان تا موزه مربوط به کلیسای جامع شهر و برج آن. اما شاید جالب ترین موزه همان تونل و کانال زیر زمینی است که در زیر پوست شهر قرار دارد. این کانال برای انتقال آب از جاهای دیگر به اینجا بوده ولی اکنون بخش هایی از آن را باز تر و در واقع بازسازی کرده و اشیای باستنانی را در دو طرف تونل نهاده و آن را تبدیل به یک موزه کرده اند. راهنمای همراه جمع توریست که سه نفر آنها ما بودیم بود و به ایتالیایی توضیح می داد. البته برای ما نیز تا حدودی به انگلیسی. گرچه راهنمای مکتوب انگلیسی و فرانسه و ایتالیایی هم به دست ما داده بودند. من البته برای چندمین بار بود که از این موزه ها دیدن می کردم.

به هرحال پنج روز خوبی بود. من هم پس از مدتی از تنهایی در آمده و با دوستانی هم وطن و هم زبان و همدل محشور بودم و این خود غنیمتی بود در این دیار تنهایی.

صبح روز جمعه دوستان به طرف پروجا رفتند تا از آنجا به لندن پرواز کنند. 

Share:

More Posts

Send Us A Message