چندی پیش بانویی مسلمان از آمریکا از طریق ایمیل از من درباره تغییرات احتمالی در قرآن پرسید. ایشان پرسید از کجا مطمئن شویم که قرآن کنونی همان آیات وحی شده بر پیامبر است و در همان زمان و پس از آن هیچ تغییر و دگرگونی در آن رخ نداده است؟ آیا قرآنی از آن زمان در اختیار داریم؟ این نوشته کوتاه در پاسخ به پرسش ایشان به نگارش در آمده و ارسال شده و اکنون به مناسبت شبهای «قدر» و «قرآن»، که به تعبیری شبهای نزول قرآن است، و به پاسداشت این شبها و روزها و لحظات پر فیض و معنوی، در ستون ویژه رمضان جرس منتشر می شود.
در مورد اینکه از کجا مطمئن شویم که قرآن دست نخورده و دچار تحریف و دگرگونی نشده است، واقعیت این است که نمی توان با قاطعیت و یقین کامل علمی سخن گفت و اظهار نظر کرد اما حداقل تا این لحظه به طور نسبی می توان نظر عدم تحریف قرآن را معقول یافت و پذیرفت. در این مورد شرحی کوتاه تقدیم می کنم.
نخست اشاره کنم که موضوع حجیت متن قرآن و به تعبیری وثاقت تاریخی این متن دینی مسلمانان از همان روزگاران قدیم یعنی سده های میانه اسلامی ( قرن چهارم به بعد ) بین برخی پژوهشگران و عالمان مسلمان و نیز برخی افراد غیر مسلمان مطرح بوده و در این زمینه پرسشها و ابهاماتی در جریان بوده است که در تاریخ ثبت است. در قرون جدید نیز، هم در میان مسلمانان و هم بویژه در میان برخی از محققان غربی، در این زمینه بحث و مناقشه بوده است. از جمله پژوهشگر بزرگی چون نولدکه شبهاتی در مورد برخی تغییرات در هنگام تدوین قرآن مطرح کرده است. اما از همان صدر اسلام تا کنون تقریبا اجماع مسلمانان بر عدم تحریف و عدم تغییر در متن قرآن و حفظ اصالت و وثاقت تاریخی آن است. برخی از عالمان شیعه ( در سده چهارم کلینی و در روزگار اخیر حاج میرزا حسین نوری ) بر این نظر بودند که برخی آیات قرآن مربوط به خلافت و امامت علی بین ابیطالب به دست دشمنان اهل بیت از قرآن حذف شده است، اما این نظریه ( که به احتمال زیاد تحت تأثیر غلات شیعه در برخی اذهان پدید آمده بود ) هیچگاه در میان شیعیان و بویژه عالمان شیعی مقبولیت نیافت و از این رو از گذشته تا کنون شمار زیادی از عالمان و قرآن پژوهان شیعه به آنها پاسخ داده و در این زمینه بحث های مفصلی ارائه داده اند.
اما تا آنجا که من از تاریخ اسلام و تاریخ تدوین قرآن می دانم، تقریبا نمی توان تردید کرد که قرآن کنونی از نظر محتوا و مطالب همان است که به پیامبر وحی شده و در زمان پیامبر زیر نظر خود ایشان کاتبان وحی آیات را نوشته اند و پس از آن در زمان ابوبکر به صورت کتاب تدون شده و در زمان عثمان با توافق روی یک قرائت به صورت متن نهایی در آمده و پس از آن دچار هیچ تغییری نشده است. روشن است که تفصیل آن را باید در تاریخ قرآن مطالعه کرد و اکنون مجال پرداختن به آن نیست اما به اختصار توضیحی می دهم.
در این تردید نیست که پس از نزول آیات وحی، پیامبر سه کار را یکی پس از دیگری انجام می داد. نخست وحی را بلافاصله بر مردم می خواند و آنگاه به کاتبان وحی، که همیشه آماده بودند، دستور می داد آن را کتابت و ثبت کنند و آنگاه به مردم سفارش می کرد که آیات را حفظ کنند و برای حفظ آن بکوشند. یعنی سه گام مهم در پی هم برداشته می شد: قرائت کلام الله بر مردم، کتابت کلام الله به دست کاتبان و حفظ کلام الله بوسیلة حُفّاظ. از این رو ما در زمان پیامبر دو دسته را در کار قرآن می بینیم. یکی کاتبان وحی و دیگر حافظان وحی که بسیار بودند و بسیار محترم و اثرگذار. کاتبان نیز متعدد بودند و پیامبر در امر کتابت بسیار سختگیر بودند و نظارت کامل داشتند تا هنگام کتابت چیزی کم و زیاد نشود و تحریفی صورت نگیرد. در مورد حفظ قرآن نیز همین طور بود و حضرت رسول مؤمنان را به حفظ قرآن همواره تشویق می کردند. حفاظ گروه مهمی بودند.
اما در زمان پیامبر آیات مختلف قرآن به صورت « کتاب » مدون تدوین نشده بود بلکه روی پوست یا استخوان پای شتر و پارچه و امثال آنها نوشته شده و در دست مردم پراکنده بود. در زمان ابوبکر احساس شد که قرآن به عنوان مهم ترین سند دینی و وحیانی مسلمانان در خطر است و ممکن است هم دچار تغییر و تحریف شود و هم منشاء اختلاف گردد. از این رو در آن زمان یک هیئت هفت نفره از اصحاب شناخته شده و مورد اعتماد پیامبر و مسلمانان ( مانند زیدبن ثابت ) مأموریت پیدا کرد که متن های پراکنده را جمع آوری کنند و در یک کتاب قرار دهند. برای اینکه راه سوء استفاده بسته شود و هرکس متنی نیاورد و ادعا کند که متن وحی است، گفتند که در کنار ارائه متن مکتوب دو نفر هم باید بر دعوی مدعی و وثاقت متن شهادت بدهند. مواردی اتفاق افتاد که کسی نوشته ای آورد و مدعی شد که وحی است اما به دلیل فقدان شاهد پذیرفته نشد. از جمله عمر سوره کوچکی آورد که از قضا آیات سنگسار در آن بود اما چون دو نفر شاهد وجود نداشت، پذیرفته نشد. متن قرآن در چنین شرایطی تدوین شد و در اختیار مردم قرار گرفت. تا زمان عثمان اختلافی وجود نداشت اما در این زمان خبر رسید که در جاهای مختلف ( از جمله در خراسان ) کسانی قرآن را به شکل یا لهجه متفاوت قرائت می کنند و این ممکن است به زودی موجب اختلاف و تفرقه در میان امت شود. باز رهبران جامعه احساس خطر کردند و فکر کردند که ممکن است متن دچار دگرگونی محتوایی گردد و مسلمانان نیز دچار اختلاف شوند. از این رو باز زیر نظر خلیفه قران شناسان و کاتبان وحی، که هنوز اکثرا حضور داشتند، قرائت قرآن تنظیم شد و از میان قرائات مختلف و رایج در میان اعراب حجاز یک قرائت مورد توافق قرار گرفت و آنگاه چهار متن تهیه شد و یکی از آنها در مدینه ماند و سه تای دیگر را به سه نقطه دور جهان اسلام ( از جمله خراسان ) فرستادند و برای جلوگیری از هر نوع سوء استفاده تمام قرآنهای موجود را سوزاندند. تا آنجا که تاریخ گواهی می دهد، پس از آن دیگر نه اختلافی پیش آمد و نه تغییری در قرآن ایجاد شد.
آنچه گفته شد، گزارش کوتاهی از تاریخ تدوین قرآن است. اما با توجه به این گزارش می توان ادعا کرد که قرآن دچار دگرگونی و تغییر نشده است. دلایل آن را به اجمال می توان چنین دانست:
1 – کتابت آیات قرآن در زمان پیامبر و زیر نظر شخص او به دست چند کاتب. می توان با قاطعیت گفت در زمان حیات پیامبر امکان تحریف قرآن و حتی امکان کوچکترین دخل و تصرفی در آن وجود نداشته است. نظارت و حساسیت پیامبر در این مورد در منابع سیره و تاریخ ثبت است.
2 – پس از درگذشت پیامبر باز همین وضعیت و تعصب شدید روی حفظ و اصالت قرآن وجود داشت. زمانی که ابوذر غفاری روی یک « واو » در یک آیه قرآن با خلیفه وقت عثمان به جدال بر می خیزد و تهدید به برخورد مسلحانه می کند، چگونه می توان تصور کرد که در عصر صحابه آیات قرآن بازیچه شود و تغییراتی در متن مدون داده شود و هیچ اعتراضی هم صورت نگیرد و یا اعتراضی در تاریخ ثبت نشود؟ بویژه که در این زمان ( نیم قرن اول هجری )، هم کاتبان بودند و هم حافظان قرآن که عمدتا از اصحاب شناخته و مورد اعتماد بودند، حضور داشتند و با حضور آنان امکان تغییر و دستکاری متن مقرس قرآن وجود نداشت.
3 – اگراز دیدگاه خاص شیعی هم به ماجرا نگاه کنیم، می بینیم که در زمان تدوین قرآن امام علی، که خود از کاتبان مورد اعتماد پیامبر و مسلمانان بود، در تدوین کتاب همکاری فعال دارد و کمترین اعتراض از وی دیده نشده است. در زمان عثمان نیز همین همکاری وجود داشت. جالب توجه است که در آن زمان عده ای به عثمان اعتراض کردند که چرا قرآنها را به آتش کشیده است، اما امام در برابر معترضان می ایستد و آشکارا از اقدام عثمان دفاع می کند. در سه قرن اول و در دوران امامان دوازده گانه نیز اعتراضی به قرآن رایج دیده و شنیده نشده است. بالاخره در این 300 سال وقتی همه مسلمانان با گروه های مختلف العقیده، که غالبا با هم مخالف و گاه در جنگ بودند، از قرآن یاد می کردند و یا قران می خواندند و در هرحال به آیات قران استناد می کردند، منظورشان کدام قران بود؟ قطعا همان قرآنی بود که از آغاز بود و همه روی آن توافق داشتند نه قرآنی خیالی و موهوم. از جمله امامان شیعه و شیعیان آن روزگار.
اما در این میان چند نکته قابل ذکر است. یکی ترتیب قرآن است که هنگام تدوین در زمان ابوبکر به ترتیب نزول تنظیم نشده و ظاهرا طول آیات و سوره ها مورد نظر بوده است. نیز گنجاندن آیات در جاهای مختلف که طبق نقل مشهور هم ترتیب فعلی و هم ترتیب سوره ها و هم جای آیات در زمان پیامبر و طبق نظر ایشان بوده است. در عین حال احتمال دارد که چنین نباشد بلکه به تشخیص تدوین کنندگان قرآن و با معیارهایی مورد توافق انجام شده است. اما روشن است که این کار، درست یا غلط، به اصالت و وثاقت تاریخی قرآن لطمه ای نمی زند. موضوع دیگر، « مصحف علی » است که گاه تصور می شود که قرآن علی جز قرآن ابوبکر یا عثمان بوده است، اما روشن است که چنین نمی تواند باشد. زیرا اگر چنین بود چرا اولا علی به قرآن موجود روزگار خود اعتراض نکرد؟ و ثانیا چرا در تدوین قرآن زمان ابوبکر و عثمان همکاری کرد؟ اگر واقعا علی قرآنی داشته است، که حتی وجود تاریخی آن ثابت نیست، احتمالا قرانی به خط خودش بوده و یا احتمالا همراه با نقل روایات خاص و یا تفسیرهای خاص خود او بوده است. همین طور است داستان یا دعوی « مصحف فاطمه » که هیچ روشن نیست که چیست و چه بوده و چگونه بوده است.
اما از منظر قرآن های موجود هم می توان به موضوع نگاه کرد. من الان با توجه به عدم دسترسی به منابع، نمی دانم قدیمی ترین قرآن کدام است و در کجا قرار دارد اما می توانم بگویم اگر از زمان پیامبر و یا در زمان خلفا قرآن هایی باقی مانده باشد، می تواند حلال مشکل باشد و چه بسا نتایج را دگرگون کند و در نهایت ادعای عدم تحریف قرآن را باصل سازد. اما حداقل تا کنون قرآنی از آن زمان و حتی قرن اول در دست نیست و قرآنهای موجود هم با هم اختلافی ندارند و یا لاقل من از آن اطلاع ندارم و اکنون به یاد نمی آورم.
به هرحال وثاقت تاریخی قرآن فقط از تاریخ و مستندات معتبر تاریخی و در واقع حجیت « تواتر » اثبات می شود و این امر در مرحله اول موضوعی است علمی و تحقیقی نه ایمانی. یعنی همان گونه که وجود تاریخی شخص محمد ( ص ) و خود قرآن و حوادث ریز و درشت آن زمان از طریق منابع تاریخی و اسناد و در نهایت تواتر اثبات می شود، عدم تحریف قرآن نیز از همین طریق و با استناد به همان منابع و اسناد ثابت و مدلل می گردد. اگر به واقع اسناد غیر قابل انکار تاریخی تحریف قرآن را ثابت کند، استناد به یک امر ایمانی که خداوند فرموده است « انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون » اعتباری ندارد و روشن است که ما مسلمانان باید فکر دیگری بکنیم ( البته گفتن ندارد که در این صورت هندسه ایمان و معارف دینی ما دچار تغییر و تحول بنیادین خواهد شد ). اما مهم آن است که تا این لحظه نه تنها هیچ دلیل عقلی و نقلی مبنی بر وجود تغییر و تحریف در قرآن زمان پیامبر ( هرچند پراکنده ) وجود ندارد بلکه دلایل تاریخی قانع کننده ای در دست است که متن موجود به لحاظ محتوی و مطالب و آیات همان است که در زمان پیامبر بوده و به لحاظ شکلی و کتاب همان است که در زمان خلیفه اول پدید آمده است.